ناگهان ماسک برانداختهای یعنی چه؟
پویش «اقتراح ماسک» با شعر طنز مردم را به زدن ماسک تشویق میکند
ناگهان ماسک برانداختهای یعنی چه؟
در این گزارش به چند شعر پویش «اقتراح ماسک» اشاره کرده و نظر شاعران را درباره استفاده از طنز مخصوصا شعر طنز در اتفاقات اجتماعی جویا شدیم.
به گزارش «فرهیختگان»، ماسک و محلولهای ضدعفونی به یکی از اجزای مهم زندگیمان تبدیل شدهاند. ماسکها، این همراهان روزهای وحشتناک کرونایی، حالاحالاها روی صورتمان جاخوش کردهاند. ماسکها در شکلهای مختلفشان به دنیا و روابط این روزهای ما پا گذاشتند و طنازی ایرانیها هم بیخیال دنیای ماسکها و حمله ویروسها نمیشود. کاربران در فضای مجازی هرآنچه جوک و لطیفه بلدند را برای هم تعریف میکنند و میخندند. البته شاعران طنزپرداز هم از این معرکه جا نماندند و شعرهای زیادی برای کرونا و زدن ماسک و حتی الکلهای ضدعفونی گفتهاند. نهاد کتابخانهها از ابتدای مردادماه، پویشی را با عنوان «اقتراح ماسک» راهاندازی کرده است تا شاعران با گفتن یک بیت درباره این موضوع به این پویش بپیوندند. هدف محافل ادبی نهاد کتابخانههای عمومی کشور که این پویش را برگزار کرده، ترویج فرهنگ استفاده از ماسک برای حمایت از کادر درمان و کمک به قطع زنجیره انتقال ویروس کروناست و از همه شاعران و اهالی ادبیات سراسر کشور دعوت کرده است با اقتراح و سرایش تکبیت با کلیدواژه «ماسک» در بسیج همگانی برای رعایت توصیههای بهداشتی در مقابله با کرونا همراه شوند. شاعران زیادی در این یک ماه با این پویش همراه شدند و شعرهای جالبی سروده شد. در این گزارش به چند شعر این پویش اشاره کرده و نظر شاعران را درباره استفاده از طنز مخصوصا شعر طنز در اتفاقات اجتماعی جویا شدیم.
عسلک! ماسک بزن
اسماعیل امینی، شاعر برای شرکت در این پویش شعری را سروده است که مطلع آن «ماسک بزن» است. او شاعری است که شعرهای مختلفی دارد اما خودش شعر طنز و این سبک را دوست دارد و معتقد است شعر طنز بسیار میتواند مردم را با اتفاقات اجتماعی همراه کند. او میگوید: «از همان زمان که مجله طنز گلآقا وجود داشت، مردم نوع جدیدی از طنز اجتماعی و سیاسی را یاد گرفتند و چقدر هم از این مدل طنز استقبال میکردند. درمورد شعر هم همین مساله صادق است و شعر طنز بسیار میتواند به مردم در این زمینه کمک کند.»
شعر اسماعیل امینی برای پویش این است:
هموطن! ماسک بزن، عشق من! ماسک بزن، غُر نزن! ماسک بزن
با کلاس! ماسک بزن، آسوپاس! ماسک بزن، بیحواس! ماسک بزن
عسلک! ماسک بزن، بانمک! ماسک بزن، گُندهبک! ماسک بزن
خوشگله! ماسک بزن، زلزله! ماسک بزن، آکله! ماسک بزن
دُمکلُفت! ماسک بزن، حرفِمفت! ماسک بزن، هر کی گفت ماسک بزن
بچهجون! ماسک بزن، مهربون! ماسک بزن، حیفِنون! ماسک بزن
لاغری؟ ماسک بزن، مادری؟ ماسک بزن، دختری؟ ماسک بزن
عاقلی؟ ماسک بزن، جاهلی؟ ماسک بزن، خوشگلی؟ ماسک بزن
پاچهخوار! ماسک بزن، با دلار ماسک بزن، رانتخوار! ماسک بزن
جیگرم! ماسک بزن، دخترم! ماسک بزن، پسرم! ماسک بزن
ای زرنگ! ماسک بزن، ای قشنگ! ماسک بزن، ای پلنگ! ماسک بزن
کلهقند! ماسک بزن، خالیبند! ماسک بزن، خودپسند! ماسک بزن
پاپتی! ماسک بزن، غیرتی! ماسک بزن، سنتی! ماسک بزن
عابری؟ ماسک بزن، شاعری؟ ماسک بزن، تاجری؟ ماسک بزن
چالشی! ماسک بزن، ورزشی! ماسک بزن، ارزشی ماسک بزن
اهل مُد! ماسک بزن، خودبهخود ماسک بزن، هرچی شد ماسک بزن
...
سعدی از کرونا خبر نداشته
رضا اسماعیلی، شاعر در یادداشتی به بهانه این پویش به کارکرد شعر طنز و قدرتمندی آن برای جذب مردم نسبت به یکسری از موضوعات اجتماعی پرداخته و میگوید: «یکی از خاطرات شیرینی که از دوران تحصیل در مدرسه در ذهن من نقش بسته، خاطره خوب و بهیادماندنی زنگهای انشاست. در دوران مدرسه زنگ انشا برای بسیاری از دانشآموزان، زنگ ملال و کسالت بود، زیرا اکثر دانشآموزان در نگارش مشکل داشتند و این کار برای آنان جزء اعمال شاقه محسوب میشد! با این حال ناگزیر بودند برای رفعتکلیف و در امانماندن از عتاب و خطاب معلم، در دفتر خود چند سطری را با هزار رنج و مشقت به هم ببافند و به نام «انشا» در کلاس بخوانند که انشاهایی از این دست معمولا با این جمله معروف که: «برای همه ما واضح و مُبرهن است که... » آغاز و به این جمله: «... و این بود انشای امروز من» ختم میشد! با موضوعاتی کلیشهای و تکراری ازقبیل: تابستان خود را چگونه گذراندید، فصل بهار را توصیف کنید یا «علم بهتر است یا ثروت؟». بدیهی است نوشتن انشاهایی با این موضوعات و خواندن آنها در کلاس، هیچ چنگی به دل نمیزد و جز گرم کردن «بازار خمیازه» به هیچ کاری نمیآمد. من ولی به خاطر علاقه ذاتی به ادبیات ـ بهخصوص زنگ انشاـ با نارضایتی از این وضع، بهدنبال راهکاری برای علاقهمند کردن دانشآموزان به زنگ انشا و بیرون آوردن کلاس از این رخوت و رکود ملالآور بودم. به همین خاطر با انتخاب موضوعات اجتماعی و افزودن چاشنی طنز به آنها، سرانجام موفق شدم کلاس را از پیله بیتفاوتی، ملال و کسالت بیرون بیاورم و آنها را به این درس علاقهمند سازم، بهگونهای که هنگام خواندن انشاهای طنز خود، دانشآموزان سراپا گوش میشدند و با اشتیاق به انشای من دل میسپردند و یک شکم سیر میخندیدند. از آن زمان به بعد من به قدرت شگفت «طنز» در نقدِ مقبول مسائل اجتماعی و نفوذ در دلها پی بردم و دانستم که با «معجزه طنز» میتوان بر بسیاری از دردها مرهم نهاد، بسیاری از گرهها را باز کرد و بسیاری از پیامهای انسانی و اخلاقی را در قالبی جذاب و دلپذیر به جامعه ابلاغ کرد.
در روز و روزگار ما نیز بدون هیچگونه تردیدی ادبیات طنز یکی از مقبولترین و محبوبترین گونههای ادبی است که از بیشترین و بالاترین قدرت نفوذ در مردم برخوردار است و به وسیله آن میتوان به اصلاح بسیاری از امور جامعه پرداخت. استقبال گسترده مردم از فیلمها و سریالهای کمدی سینما و تلویزیون ازقبیل «دورهمی» و «خندوانه» و برنامههای طنزی همچون شبهای شعر «شکرخند» و «در حلقه رندان» مهر تاییدی بر این ادعاست. واقعیت این است که مردم به صورت فطری از چهرههای طلبکار، عبوس و عُنق بیزارند و معمولا گرد کسانی حلقه میزنند که نشست و برخاست با آنان باعث انبساطخاطر و بهجت روحی آنان شود. بیدلیل نیست که ائمه معصومین(ع) در روایات و احادیثی که از آنان به یادگار مانده است، این همه به حسنخلق، گشادهرویی و مدارا با مردم سفارش کردهاند و خوشرویی و تبسم در برخورد با بندگان خدا را از بهترین و بالاترین صدقات دانستهاند. علت آن است که برای راه بردن به دلهای مردم و امربهمعروف و نهیازمنکر آنان، هیچ شیوهای کارآمدتر از استفاده از «زبان طنز» و شوخطبعی نیست. مردم به صورت فطری دل به نصایح شیرین چهرههای متبسم و طناز میسپارند و نصایح آنان را همچون باقلوا و حلواشکری روی دست میبرند.»
رضا اسماعیلی برای این پویش هم دو دوبیتی سروده است:
«هشدار! به دوستان خود غم ندهی
بیماری و درد، جای مرهم ندهی
بیماسک مرو ز خانهات بیرون، تا
ای جان! «کرونا» به خلق عالم ندهی»
...
«سعدی» که هوای باغ و بستان میکرد
در روی زمین سفر فراوان میکرد
گر از «کرونا» شنیده بود اوصافی
خود را به حصار خانه زندان میکرد!
...
با اجازه از حافظ
علیرضا قزوه هم برای این پویش با اجازهای که از حافظ شیرازی گرفته است چند بیت مجزا سروده و به گفته او این ابیات میتواند مردم را تشویق کند تا از ماسک استفاده کنند. چون شعر طنز همواره نتیجهای جالب به همراه دارد و مردم را به یک کار خوب اجتماعی تشویق میکند.
از ماست که بر ماست غلط بود غلط بود
از ماسک که بر ماسک صحیح است صحیح است
...
کسی که ماسک خرید از قبیلهی ما هست
کسی که ماسک نزد از قبیلهی ما نیست
...
به روز حشر اگر میروی به سمت بهشت
دو بسته ماسک ببر احتیاط در این است
...
ماسکها را بود آیا که عیاری گیرند
اکثر ماسکفروشان پی کاری دگرند
...
دوش میآمد و رخساره برافروخته بود
بینیاش بر اثر ماسک زدن سوخته بود
...
ناگهان ماسک برانداختهای یعنی چه؟
سعید بیابانکی که از ابتدای اسفندماه در کانالی که در تلگرام دارد، بسیار از کرونا گفته و شعرهای طنز هم در این زمینه سروده و به این پویش پیوسته است و برای ماسک چند بیتی سروده. او درباره لزوم استفاده از شعر طنز در رخدادهای اجتماعی میگوید: «مردم ما به شعر علاقه دارند. از طرف دیگر طنز و لطیفه هم همیشه همراهمان بوده است و خیلی از طنزپردازان هم از این موضوع استفاده کردهاند تا بتوانند حرف درستشان را در قالب طنز برای مردم و مسئولان بیان کنند و طبیعتا این اتفاق باعث دیده و شنیده شدن آن حرف میشود.»
او در بیتی که برای این پویش گفته است، یکی از بیتهای حافظ را انتخاب کرده:
ناگهان ماسک برانداختهای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاختهای یعنی چه؟
...
امروز دهان میهمان صاف شد از ماسک
عبدالجبار کاکایی شاعر دیگری است که بیشتر او را با اشعار و غزلهای عاشقانه میشناسیم اما برای این پویش شعری را سروده است و یکی از اشعار قدیمی را که در کتب درسی بود به نام ناصر خسرو و برای همهمان آشناست، استفاده کرده و آن را به مدلی دیگر تبدیل کرده. او هم معتقد است که مردم شعر طنز را دوست دارند و اگر برای وقایع اجتماعی و سیاسی از شعر طنز استفاده شود مردم جذب آن اتفاق خواهند شد.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاسک
بهر طلب طعمه پر و بال بیاراسک
بر بال و پر خود ژل و الکل زد و فرمود
امروز دهان میهمان صاف شد از ماسک
پایینتر از این گر بپرم از نظر تیز
بینم سرموی وزغی سوخته در جاسک
ناگه ز کمینگاه یکی ناقل پنهان
زد عطسه تندی و بیفکند بر او راسک
اینش عجب آمد که ز یک بینی کوچک
این تیزی و این تندی عطسه ز کجا خاسک
بر خاک فرود آمد و با خسخس سینه
لختی نظر خویش گشاد از چپ و از راسک
چون نیک نظر کرد به منقار بلندش
گفتا ز که نالیم؟ به منقار، بزن ماسک
... .
جان من و جان شما
البته فقط این موضوع به شاعران ایرانی ختم نمیشود و شاعران کشورهای همسایه هم معتقدند که شعر میتواند تاثیر زیادی برای مردم داشته باشد. حالا اگر از شعر برای یک اتفاق اجتماعی هم استفاده شود که تاثیرگذاریاش چندین برابر میشود. کمیل قزلباش که متولد بلوچستان پاکستان است یکی از شعرایی است که برای این موضوع بیتی سروده و از بقیه دوستان شاعر غیرایرانی هم خواسته است تا به این پویش بپیوندند و میگوید: «کرونا فقط مربوط به یک کشور نیست و الان همه دنیا درگیر این موضوع هستند و باید مردم را نسبت به این مساله آگاه کرد.»
ای جوانان وطن جان من و جان شما
ماسک بر چهره بیفزایید قربان شما
...
فراموشی ماسک
عباس احمدی را هم با شعرهای طنزش میشناسیم که یکی از این اشعار طنز را هم در بیت رهبری و دیدار شاعران با ایشان خواند. او در این پویش با گفتن یک بیت شعر درمورد لزوم زدن ماسک شرکت کرده است.
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو ماسک فراموش میکنی!
ارسال 10هزار بیت به پویش
شاعران جوان زیادی هم از سراسر کشور در این پویش شرکت کردهاند و به گفته نغمه مستشارنظامی، که دبیر محافل ادبی نهاد کتابخانههاست حدود 10هزار بیت از سراسر کشور ارسال شده است و شاعران جوان هم در این میان حضور پررنگی دارند.
محمدتقی عزیزیان نیز این شعر را سروده است.
طالع اگر مدد کند الکلی آورم به کف
ماسک زنم سر دماغ، ژل بزنم زهی شرف
جز کرونا کمر نبست، هیچکسی به قتل من
سرفه اگر کند کسی، جیم شوم به هر طرف
الکل و ماسک میزنم، دستکش و ژلم به دست
ای کرونا نشستهای، تیرزنی براین هدف؟!
جمع کنند روی هم، ماسک مگر گران شود
یاد خدا نمیکنند، محتکران بیشرف
من به خیال ماسکی، گوشهنشین و طرفه آنک
هست به چهرهی تو ماسک، ایده نتش بیهدف؟!
بیخبرند ناقلان، ماسک بزن ولاتقل
غرق شیوع گشته شهر، ماسک بزن ولا تخف
بسته شدهست هرکجا، ای کرونا برو بهرو
تا که شود دوباره باز، مشهد و کربلا، نجف
...
مهدی فرجاللهی، شاعر نیز بیان کرده تکبیت طنزی که سروده از روی دست زندهیاد محمد خرمشاهی است. او معتقد است از زمانی که به شعر طنز بها داده شد، باعث شد هم شاعران برایشان مساله شعر طنز مهم شود، هم مردم و این مدل از شعر باعث شد با زبان طنز، اتفاقات اجتماعی بیان شود و مردم را حساس کند.
در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست
بیرون نرو ای دوست که آنجا کرونا هست
در قسمت آخر این گزارش باید بگوییم، وقتی مسالهای زیاد گفته شود تبدیل به فرهنگ میشود. ماسک زدن هم الان مسالهای است که نباید به آن بیتوجه بود و یا اینکه ناراحت و غمگین باشیم که چرا در این شرایط قرار گرفتهایم. به قول حمیدرضا ناصری، شاعر جوان که میگوید:
غمناک نباید بود از شر کووید ای دل
باید بزنم ماسکی، بهداشت همین باشد
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار
عالی