ارجاعات غزل حافظ به واقعه کربلا
در عصر شعر عاشورایی محفل ادبی کرمانشاه بررسی شد؛
ارجاعات غزل حافظ به واقعه کربلا

عصر شعر عاشورایی با حضور شاعران محفل ادبی بیستون و سایر علاقمندان به شعر آئینی در آستانه تاسوعا وعاشورای حسینی برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، همزمان با دهه اول ماه محرم و ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع)، عصر شعر عاشورایی با حضور شاعران محفل ادبی بیستون و رضا کریمی معاون اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه و سایر علاقمندان به شعر آئینی در آستانه تاسوعا و عاشورای حسینی روز چهارشنبه ۴ مرداد ماه سالجاری در سالن جلسات کتابخانه امیرکبیر برگزار شد.
رضا کریمی، معاون اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه ضمن عرض تسلیت ایام محرم در وصف اشعار آئینی به حاضرین، گفت: حافظ در ابتدای دیوان اشعارش، شعر یزید را تکرار کرده است، که اینجا سوال است که شاعر عرشی به فاسد لعین چه کار دارد؟ جالب اینجاست که اقبال لاهوری هم به مصرع دیگر بیت یزید اشاره کرده است، میتوان نتیجه گرفت یزید قدرت ادبی بالایی داشته که حافظ و اقبال، از شعرش اقتباس کردهاند.
وی در ادامه این نشست بیان داشت: یزید را نباید یک فرزند ناخلف و عیاش معاویه تصور کرد، او گرچه مانند پدرش ظاهرساز و حیله گر نبود اما توانایی های شیطانی مخصوص به خود را داشت.
اما در این خصوص شهید مطهری می گوید: شهید مطهری این نقل را که حافظ مال کافر را بر خود حلال دانسته، بیان کرده ولی ظاهراً آن را جدی نگرفته و نقد دیگران را هم بر آن نقل کرده است که ربودن لقمه از دهان سگ برای شیر عیبی عظیم است، اما تصرف اهل فرهنگ در فرهنگ بیگانه بهرهمندی از ظرفیتهایی است که مانند حکمت در سینه منافق، به دست نااهلان افتادهاند.
همچنین، اگر قبول کنیم غزل حافظ چند ارجاع به واقعه کربلا دارد، آن وقت بهتر میتوان گفت حافظ رندانه در شعر یزید تصرف کرده است و سخن آن ملعون را مال خود کرده و علیه او به کار گرفته است.
در ادامه شاعران حاضر در محفل ادبی بیستون شعرهای خود را سرودند که بخشی از سرودهها از این قرار است:
او که درغیرت و مردی به جهان ارباب است
تشنه ی بوسه به لبهای قشنگش آب است!
پسر شیر خدا باب الحوائج عباس
باب حاجات هر آزرده دل بی تاب است
«تقدیم به قمر منیر بنی هاشم ابالفضل عباس با وفاترین برادر»
اُخُوَت از تو باشد اعتبارش
توئی سنگ محک بَهرِ عیارش
بَرَد نام حسین هرکس به هرجا
نشیند نام عباس در کنارش
شاعر؛ کیومرث سلطان آبادی
برای «امام حسین علیه السلام»؛
منم چون قطره و دریا حسین ست
شفیع من درآن دنیا حسین ست
چه باک از وحشت روز قیامت
که در آنجا حسابم با حسین ست
بر روی نی هم از همه بالاتری حسین
حتّی میانِ آن همه سر هم ، سری حسین
دیگر به روی نیزه مکن زلف را رها
دل از تمامِ آینه ها می بری حسین
تنها نه بر دلِ ما شیعیان ،که تو
بر هر که داشت ذرّه دلی دلبری حسین
دل را فقط به آن غمِ سُرخت سپرده ام
شایسته نیست رنگِ غم دیگری حسین
دانی که دست ما تُهی ازدُرّ و گوهرست
اما دو قطره اشک زما می خری حسین
در دشتِ عشق مثل تو مجنون ندیده ام
در بحرِ عشق کشتی پهناوری حسین
تاب و توانِ جنگ برایت نمانده است
چون داغدارِ مرگ علی اکبری حسین
جسمت هزارو نهصدو پنجاه زخم داشت
سالم نمانده از تو دگر پیکری حسین
بخشنده تر زدست تو دستی ندیده ام
انگشت داده ایّ و چه انگشتری حسین
دیروز اگر به نیزه سرت آیه می سرود
امروز نیز آیه ی روشنگری حسین
بعداز هزار و سیصدو هشتادو چند سال
داری هنوز (آینه) می پروری حسین
شاعر: مهدی شریفی شادفر
عمریست که از عشق تو دل میلرزد
این عشق به لرزیدن دل میارزد
پا گرفته پای علمت طفلی که
از خیمه تو دور شود میلغزد
از خیمه تو دور شدن دشوار است
این طفل از این فاصلهها میترسد
با ناله و اشک از تو حمایت کردم
غافل به من و چشم ترم میخندد
آزادگی از اسم تو جان میگیرد
آزاده به آمال تو دل میبندد
معشوق حسین است و جهانی عاشق
عاشق فقط این راز نهان میفهمد
شاعر؛ فریده نادی