محفل ادبی در مسیر حسین علیهالسلام در موکب اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه برگزار شد
ضور شاعران و نویسندگان آیینی و انقلابی کشورمان؛
محفل ادبی در مسیر حسین علیهالسلام در موکب اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه برگزار شد

محفل ادبی در مسیر حسین علیهالسلام به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان و با مشارکت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزی استان به مناسبت ایام اربعین حسینی در موکب فرهنگی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، محفل ادبی در مسیر حسین علیهالسلام به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان و با مشارکت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمانشاه و اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزی استان به مناسبت ایام اربعین حسینی با حضور علیرضا قزوه، شاعر؛ محسن مومنی شریف، نویسنده و شاعران عضو محفل ادبی بیستون، مهدی شریفی شادفر، محمدعلی اسدی، فرهاد مرادی، پیمان جسری، سعدیه حسین جانی، سید صادق خاموشی و فرشید شهبازی شاعران آیینی جمعه ۱۰ شهریور ماه ۱۴۰۲ در موکب فرهنگی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه برگزار شد.
در ابتدای این محفل علی شعبانی، معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری کرمانشاه ضمن خیر مقدم به مدعوین و شاعران ملی و تسلیت ایام اربعین حسینی گفت: ما در سرزمینی زندگی می کنیم که همه مردم شاعر و پر از محبت و احساس هستند، زیرا کلام شعر قدرت بالا و اثرگذاری زیادی دارد، مادران در داغ شهیدان خود اشعاری در قالب مویه می گفتند؛ نه سواد شعر داشتند و نه قافیه و غزل می دانستند اما اشعار آنها طوری بر دل می نشیند که هر رهگذری را به گریه بیاندازد.
معاون استاندار کرمانشاه در ادامه بیان داشت: کار شاعر در اینجا مشکل است؛ که در چنین سرزمینی که همه شاعرند و استعداد شعر در روح و جانشان وجود دارد، به صورت تخصصی کار کند و باید اشعاری بالاتر از آنها بسراید. شاعری چون زنده یاد احمد عزیزی زمانی که درباره مقام زن می گفت؛ با اشعارش زینب کبری (س) را می دید. شاعران باید احساس در حرف زدن، عاطفه و زیبا سخن گفتن را به مردم یاد دهند لذا این مسئله بسیار مهم است. در فرهنگ شعر کرمانشاه مقداری کم کاری صورت گرفته؛ لذا غزلیات بسیار غنی و پراحساسی در شعر کرمانشاه و شعر کوردی گفته شده و نسبت به اشعار شاعران کرمانشاهی چون پرتو کرمانشاهی کم لطف نباشند.
وی همچنین در خصوص انتقال احساس شعر افزود: حماسه بدون احساس قابل انتقال نیست، اسطوره بدون احساس قابل انتقال نیست و همچنین احساس هم بدون شعر و تصویر سازی قابل انتقال نیست؛ لذا این وظیفه خطیر برعهده شما شاعران ارزشمند قرار گرفته است. مسیر خسروی قدیمی ترین مسیر زیارت ابا عبدالله الحسین (ع) است و امکانات سخت افزاری آباد شدن این مسیر فراهم است لذا سازوکار و مسائل نرم افزاری آن هم دست چنین برنامه ها و ادیبانی چون شما بوده و نیاز به حضور شما و شاعران ملی است.
محمد امین بهرامی، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، در این محفل ضمن تسلیت ایام اربعین حسینی گفت: برای اولین بار است مرز خسروی به صورت ۲۴ ساعته برای تردد زائرین راه اندازی می شود و هدف از دعوت شاعران ملی و آیینی این است که فضای فرهنگی ویژه ای در این مسیر ایجاد شود.
وی همچنین بیان کرد: نامگذاری این محفل به همین خاطر است که ما مسیر زائرین را با برنامه های فرهنگی از لحاظ نرم افزاری و معنویات غنی تر کنیم، لذا امیدواریم در سالهای آتی بتوانیم با برنامه های بهتر محافل را باشکوه برگزار کنیم.
در ادامه علیرضا غزوه و سایر شاعران کرمانشاهی، مهدی شریفی شادفر، محمدعلی اسدی، فرهاد مرادی، پیمان جسری، سید صادق خاموشی وفرشید شهبازی به شعرخوانی پرداختند.
شاعر: مهدی شریفی شادفر(آئینه)
جانِ هر عالَم به قربانِ حسین بن علی
دستِ هرآدم به دامانِ حسین بن علی
هستیِ خود را فدایِ راهِ حق کرد و خدا
هستیش را کرده قربانِ حسین بن علی
داده در راه خدا دار و ندارِ خویش را
در شگفتم من ز احسانِ حسین بن علی
ریزه خوار خوانِ او هم آدم و جِنّ و مَلَک
می خورد نان عالَم از خوانِ حسین بن علی
می شود روشن تنور خانه خولی شبی
می خورد خولی هم از نانِ حسین بن علی
بر سرِ نی می رود تا اینکه شاید بشنوند
کوفیان هم صوتِ قرآنِ حسین بن علی
می زند با خیزران بر بوسه گاه مصطفی
بر لبانِ خشک و دندانِ حسین بن علی
بار الها ثبت کن در سرگذشتِ عمرِ ما
نامِ ما را از مُحبّان حسین بن علی
اربعین و بیقراری از نجف تا کربلا
چشمِ ما و مرزِ مهرانِ حسین بن علی
می کشم از سینه ی سوزانِ خود هرلحظه آه
می شود(آئینه) گریانِ حسین بن علی
شاعر: محمدعلی اسدی
عزمِ سفر کردی بسویِ کربلا وُ بعد
چشمِ زمین و آسمان پشتِ سرت بارید
صدها هزاران تیر آمد سویِ تو امّا
گویا هزاران لاله رویِ پیکرت بارید
وقتی علیِ اکبرت راهی میدان بود
حتی خدا هم بیقرارت بود...گریان بود
قلبِ زمین با قلب تو در سینه خون میشد
وقتی که خیل تیر ها بر اکبرت بارید
پروانه های عاشقت سوی خدا رفتند
از پیله ی خاکیِ دنیا....سر جدا....رفتند
دیدی که بر تاریکیِ دنیا طلای نور
از هجرت پروانه های پرپرت بارید
پیش نگاهت آسمان غرق خجالت بود
خورشید بودی_روی دستت قرص ماهت بود
شرمنده شد دنیا،زمانی که بجای آب
مرگی سه شعبه بر گلوی اصغرت بارید
رفتی و چال مقتلت محراب آخر شد
از بوی خون تو بیابان ها معطر شد
رفتی به میعاد خدا....از دور میدیدی
خاک غریبی روی فرق خواهرت بارید
شمشیر هایی که ازعشقت،رخت برکندند
گریان شدند و کُند،تا شاید که برگردند
وقتی که خنجر بوسه میزد،بر گلوی تو
پیش نگاهت خاطراتِ مادرت بارید
بر خاک افتادی وُ میدیدی که آتش ها
پرواز کردند و بسوی خیمه ها رفتند
تا خواستی برخیزی از دریای خون خود
خاک از سُمِ اسبان به چشمانِ ترت بارید
آه از غروبی که زمین شیوَن کنان چرخید
روی لباس آسمان خون تو میپاشید
وقتی شنیدی که رقیه ناله سر میداد
اشک غریبی از نگاه آخرت بارید
وقتی صدای غربتت در گوش دنیا رفت
آه از زمین از ماتمت بادرد بالا رفت
از داغ تو چشم خدا خون گریه کرد و بعد
هر قطره از خونِ خدا دورو برت بارید
از آسمانِ نیزه ها ،از ابر لب هایت
آیات قرآن قطره قطره رنگِ باران شد
اینبار از سوی زمین بر آسمان خُشک
بارانِ رحمت از وجودِ گوهرت بارید
از ناله هایت چشم های کوه گریان شد
بر پیکرت موهای نخلستان پریشان شد
تو آمدی تا خون بجای آب در صحرا
جوشان شود_از خون تو هرچشمه جوشان شد
بر حُسنُ یوسف های تو شمشیر باریدند
باغِ جوانت زخمیِ تندیِ طوفان شد
از شیوَن صدها فرشته آسمان خون بود
وقتی علیِ اکبرت راهیِ میدان شد
تقصیر صحرا نیست،یاسِ کوچکت زخمیست
از داغِ _تو_صحرا پراز خار مغیلان شد
ماهِ تو کامل رفت سوی آب،اما بعد
از پیکر صدپاره اش دریا چراغان شد
(دریا ) نشد از آب _خشکیِ لب عباس
از خشکیِ لب های او دریا بیابان شد
بار دگر چشمان حیدر غرق خون _میدید
آیات قرآن بر سرِ نیزه نمایان شد
بعداز تو زینب آب خواهد شد،شبیه شمع
گرچه جهان از داغ او پروانه باران شد
رفتی درآغوش خدا با پیکری خونی
رفتی و تقدیر بشر چشمان گریان شد
شاعر: پیمان جسری
روز عاشورا رسید و وعده ی پایانیت -
شد محقق از شمیم و جلوه ی رضوانیت
موج میزد مهربانی ، روشنی ، عشق و امید
در نگاه عاشقان از چهره ی نورانیت
فلسفه بی تاب شد تا اینکه معنایش کنی
معرفت حیران شد از این شیوه ی عرفانیت
آب آمد در کنارت با زبان تشنگی
تا که سیرابش کنی از سفره ی مهمانیت
در نماز ظهر پروازت ملائک پر زدند
در قنوت و در رکوع و حمد و سوره خوانیت
تیغ نامردی گلویت را برید و جان گرفت
ریشه های باغ سبز مکتب انسانیت
از لبانت شعر مردی تا همیشه جاری است
بر سر سرنیزه ها با لهجه ی قرآنیت
هر غروبی خونتان تا عرش جاری میشود
آسمان هم میشود مشغول پرده خوانیت
هر زمین و هر زمانی کربلا شد بعد تو
خیمه زد در دشت جان ها غربت طولانیت .
شاعر: سیدصادق خاموشی
حماسه
آزادگیست بال زدن در هوای تو
آزاده است آنکه شده مبتلای تو
از هفت آسمان سرافراز سرتر است
هر کس که بوسه ای زده بر خاک پای تو
درس قیام و صبر و صلابت گرفته اند
کوه و درخت ها همه از ماجرای تو
سید سبزپوش شقایق نشان شده!
الگو گرفته فصل بهار از ردای تو
استاد نینواز! که خونین نواختی
یک شاهکار شد اثر نینوای تو
در اوج خویش آمده از قرن های دور
شوری شدست در دل عالم صدای تو
استاد نقش فرشچیان است یا تویی؟
ای نقش ماندنی اثر کربلای تو
خونت برای اهل قلم جوهری شدست
ای که حماسه است نوشتن برای تو