در پی منویات و تاکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم حمایت از گسترش جریانهای اصیل زبان و ادبیات فارسی در بین مردم، نهاد کتابخانههای عمومی کشور با همراهی جمعی از شاعران پیشکسوت و استادان عرصه شعر و ادب، نسبت به تشکیل و راهاندازی محافل ادبی در سراسر کشور، با محوریت کتابخانههای عمومی استانهای مختلف و هدایت شاعران و پژوهشگران مطرح هر استان، اقدام کرد. این اقدام با هدف نهادینه کردن فرهنگ مشارکت عمومی برای انجام فعالیتهای ادبی در کتابخانهها و تمهید زمینه اعتلای آن، تقویت و راهاندازی محفلهای ادبی در کتابخانههای عمومی برای ایجاد انگیزه نسبت به شعر و ادبیات فارسی و همچنین ساماندهی نیروهای متعهد و متخصص ادبی به منظور ایجاد تحول فرهنگی در خدمات کتابخانهها انجام شد.
نشست رونمایی مجموعه شعر «شام اود» در تهران برگزار می شود
به همت اداره کل کتابخانههای عمومی استان تهران، نشست رونمایی مجموعه شعر «شام اود» با حضور علیرضا قزوه، سراینده اثر و جمعی از چهرههای شاخص ادبی کشور در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار می شود.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران، آیین رونمایی مجموعه شعر"شام اود"سرودهی علیرضا قزوه، شاعر، نویسنده و مدیر دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما با حضور چهرههای شاخص ادبی کشور، مسئولین ملی و استانی، شاعران، نویسندگان و اصحاب رسانه به همت اداره کل کتابخانههای عمومی استان تهران در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار می شود.
علاقهمندان برای شرکت در این نشست می توانند روز سه شنبه ۳۱ مرداد ساعت ۱۰ الی ۱۲ به کتابخانه مرکزی پارک شهر به نشانی خیابان بهشت، ورودی درب چهار پارک شهر، سالن جلسات کتابخانه مراجعه کنند.
رونمایی از پوستر هفتمین دوره جشنواره بین المللی شعر زنان عاشورایی
پوستر هفتمین دوره جشنواره بین المللی شعر زنان عاشورایی در حاشیه دومین گردهمایی بانوان اهل قلم با عنوان «نی نامه های عاشورایی» رونمایی شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، دومین گردهمایی بانوان اهل قلم با عنوان «نی نامه های عاشورایی» طی روزهای ۱۷ و ۱۸ مرداد ماه با حضور بانوان شاعر و نویسنده از سراسر کشور در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد.
در حاشیه این مراسم پوستر هفتمین دوره جشنواره بین المللی شعر زنان عاشورایی که به همت بنیاد آیه های ایثار و تلاش و بنیاد شهید برگزار می شود، با حضور نغمه مستشار نظامی، دبیر محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور رونمایی شد.
دومین گردهمایی بانوان شاعر منتخب سراسر کشور به میزبانی کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد؛
نینامههای عاشورایی
دومین گردهمایی بانوان اهل قلم با عنوان «نی نامه های عاشورایی» ۱۷ و ۱۸ مرداد ماه با حضور بانوان شاعر و نویسنده از سراسر کشور در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، دومین گردهمایی بانوان اهل قلم با عنوان «نی نامه های عاشورایی» طی روزهای ۱۷ و ۱۸ مرداد ماه با حضور فرح روز فاتحی، مدیرعامل بنیاد آیههای ایثار و تلاش؛ سعیده حسینجانی، مدیر دفتر ترجمه حوزه هنری؛ فریبا یوسفی، عضو شورای ادبی نهاد و مسئول کمیته علمی کنگره و بانوان شاعر و نویسنده از سراسر کشور به صورت حضوری و مجازی، در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد.
نغمه مستشار نظامی، دبیر محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور در ابتدای این نشست ضمن خوانش شعری اظهار داشت: این گردهمایی سوگواره ای است که طی آن بانوان اهل قلم گرد هم می آیند؛ سال گذشته اولین دوره آن با حضور ۱۸۱ نفر از بانوان شاعر به صورت حضوری و مجازی، برگزار شد. امسال نیز این گردهمایی برای دومین سال به همت نهاد کتابخانه های عمومی کشور با حضور بانوان شاعر و نویسنده برگزار می شود. محفل نی نامه های عاشورایی، متعلق به سیدالشهدا و حضرت زینب(س) است؛ هر نفس گرمی که اینجا بلند می شود و آوای گرمی که خوانده می شود، ان شاءالله زاد راه آخرتمان باشد.
وی همچنین از رونمایی از پوستر هفتمین دوره جشنواره بین المللی شعر زنان عاشورایی که به همت بنیاد آیه های ایثار و تلاش و بنیاد شهید برگزار می شود، در این نشست خبر داد.
حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
کجاست خانۀ سبزی، بدون دستی گرم که باغبان و پرستار و مرهم گلهاست
زن از نخست، اگر مادر است، اگر همسر همیشه مظهر آرامش است و عطر صفاست
زنان لطافت تاریخی حکایاتاند که قصه گرچه غمانگیز، صبر زن زیباست
شبیه ساره صبور است و مثل مریم پاک شبیه آسیه در مصر منجی موساست
گهی به هیئت بلقیس سرزمین سبا گهی به هیئت هاجر نماد سعی و صفاست
بدون فاطمه، دنیا برای مولا هیچ بدون فاطمه، پیغمبر خدا تنهاست
بدون زینب کبری کدام خطبۀ ناب طلایهدار پیام بلند کربوبلاست؟
زمان رسیده به تکرار مادرانۀ عشق بگو به نام خدا شرحی از ترانۀ عشق
نغمه مستشار نظامی
شرمندهام که دفتر بیبرگم یک باغ کوچک است و شکوفا نیست آن کس که وصف برکه حقیرش کرد، شایستۀ سرایش دریا نیست
باید چگونه از تو سخن می گفت لب های کودکانه و ذهنی خرد که لحظه تلفظ فهمیدن، غفلت وزید و حنجره اش را برد
در واژه های سرد نمی گنجی، داغ است خون داغ تو بر دل ها عمریست با حیات گره خورده است نام تو، مثل لاله که با صحرا
آن موج جاودانه که در هستی، انداخت تا همیشه طنین عشق است با شیر اندرون شد و با جان هم، هرگز برون نمی شود این عشق است
***
ادعا میکنیم اگر بودیم ... نه مگر "کل یوم عاشورا"؟ عشق هرجا که خیمه زد خون شد، نام آن گشت دشت کرب و بلا
مرگ یا مرگ؟ برگزین زین دو! هر شب از انتخاب ناچاری صبح در کارزار خواهد شد آنچه را برگزیدهای معنا
مرگ یا مرگ؟ شب سیاه است و این دوراهه همیشه در پیش است تا بدانی چقدر راه است از مرگ تا مرگ، باش تا فردا
بارها دیدهایم حفظ قیام، از به پا خاستن خطیرتر است مرد باش و خطر کن و بسپار حفظ آن را به خطبۀ زنها
هم حسن باش در سپیدۀ صلح، هم به ظهر مصاف باش حسین در غروبی که غربتش سنگین، ذکر کن "ما رایتُ الّا... " را
بانگ "هَل مِن" به خاک غلطید و یاری ناصری به او نرسید زن میدان جنگ ـ زینب ـ بُرد بانگ او را به مردم دنیا
آن پرستارِ دردمندِ صبور، باوفاداری و عزاداری نقش برجستهای رقم میزد: نقش زن در قیام عاشورا
فریبا یوسفی
سفره سخاوتش دوباره پهن دست مهربانی اش همیشه باز
اربعین به اربعین جیب او شبیه کیف بی بی ام پر از خوراکی است.
باصفا و خاکی است. اشک های او فرات
خط به خط رنج های با شکوه بر جبین او
از نواده زنان با اصالت قبیله بنی أسد آن زنان روستایی غیور
کربلا زنیست با نجابت و صبور
***
از زبان ام وهب:
سر میدهیم تا که برایت سپر شویممانند شمع، پای غمت شعلهور شویم… از جانب مسیح به سوی تو آمدیمتا با دمات شهید شده، زنده تر شویم
ما را مباد مثل طِرِمّاح آمدندر راه دوست کاش که آسیمهسر شویم از تو به ما همیشه فراوان رسیده استحاشا اسیر زندگی مختصر شویم
ما کی در این مسیر سر از پا شناختیم؟گیرم که در هوای تو بی پا و سر شویم ما را پسر برای همین روز داده اندای کاش در رکاب شما بی پسر شویم
عاطفه جوشقانیان
زن قصه همیشه وصل و فراق ها جغرافیای خوب و بد اتفاق ها
زن علت وجودی هر هفت آسمان احساس افتخار زمین زینت زمان
گاهی مسیر گم شدن از راه مستقیم آتش بیار معرکه، هیزم کش جحیم
تاریخ را ورق بزن و خط به خط بخوان زن مادر است! مادر خوب و بد جهان
هم قدرت نهفته ی بازوی آرش است هم باعث عبور سیاوش از آتش است
سودابه است و اهل دروغ و فریب ها رودابه است و مادر نسل نجیب ها
از مهربانی اش همه ی قصه ها پر است از مکر او روایت آفاق، دلخور است
تاریخ را ورق بزن و خط به خط بخوان زن مادرست، مادر خوب و بد جهان
آن لشگری که ابن زیاد انتخاب کرد زن بود! روی ترس زنان هم حساب کرد
در هم شکست لشکر مسلم به دست زن درگیر شد به غربت یک جنگ تن به تن
تنها و بی پناه! رقیبش فریب بود مسلم میان کوفه اگرچه غریب بود
یک زن صدای غربت او را جواب شد یک زن امید ماندن یک انقلاب شد
خالی شد از حمایت او جای جای شهر یک پیرزن امام جوانمردهای شهر
تاریخ را ورق بزن و خط به خط بخوا زن مادرست، مادر خوب و بد جهان
راضیه جبه داری
در ادامه ژاله ایمانی، همسر شهید علی خوش لفظ ضمن بیان خاطراتی از همسر شهید خود و دیدار ایشان با حضرت آیت الله خامنه ای، اظهار داشت: همسر بنده روای کتاب «وقتی مهتاب گم شد» نوشته سردار حسام هستند. شهید خوش لفظ ابتدا راضی به نگارش کتاب نبودند اما به فرمایش مقام معظم رهبری که فرمودند«رزمنده ای که رزم او ثبت نشود، جهادش به پایان نرسیده است»، پس از سی سال رزم، کتاب را نگاشتند.
وی افزود: همسر بنده از ابتدا آرزوی شهادت داشتند. کسی که به جبهه می رود و در راه امام حسین(ع) قدم بر می دارد، قطعا به جانبازی راضی نمی شود. خداوند توفیق شهادت را سرانجام به ایشان داد و به اعتقاد من این تأخیر در شهادت به دلیل دیدار از نزدیک با مقام معظم رهبری و دفاع از رزمندگان همدان بود. ایشان در کتاب خود، چیزی از خود نگفتند و در تمام زندگی اخلاص و صداقت داشته اند. شهدای ما تنها برای رضای خدا، نفس خود را زیرپا گذاشتند. خداوند توفیق دادند و شهید خوش لفظ پرورش یافته توسط مادری بزرگوار و باتقوا، از جان و مال خود در راه اسلام گذشت.
مونا اسکندری، نویسنده کتاب «عشق هرگز نمی میرد» در ادامه این نشست اظهار داشت: این کتاب روایت خانم پروین سلگی، همسر شهید میرزا محمد سلگی است که ایشان فرزند و خواهر شهید نیز هستند. سال ۱۳۹۷ به پیشنهاد شهید خوش لفظ به حوزه تاریخ شفاهی وارد شدم و کتاب خانم پروین سلگی را به دست گرفتم و پس از انجام حدود ۸۰ ساعت مصاحبه، کتاب را در ۱۵ فصل نوشتم. تقریبا همزمان با ارائه کتاب به ناشر، با شهادت شهید سلگی رو به رو شدیم و ۲ فصل دیگر مربوط به تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب «آب هرگز نمی میرد» و دیدار ایشان با حضرت آقا و نیز فصل شهادت و خاکسپاری به این کتاب اضافه شد. کتاب در مجموع شامل ۱۷ فصل بود که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. این کتاب همزمان با میلاد حضرت زهرا(س) مورد تقدیر مقام معظم رهبری قرار گرفت. اینکه ایشان کتاب را مطالعه کردند و از نثر و محتوای کتاب رضایت داشتند، برایم انرژی بخش بود و دانستم که باید محکم تر در این راه قدم بردارم.
وی ضمن قدردانی از همسران جانبازان، گفت: پس از جنگ، جنگ برای همسران جانبازان تمام نشد و هر روز همسران خود را در آستانه شهادت می دیدند و با درد آن ها رنج کشیدند و این نشانه ایمان قوی آن ها است.
تنت سواحل مدیترانه است
در اندوه چشمانت جغرافیان نیلگون بیت المقدس پیداست
آبی پس از اشغال، آشفته و ابری
مسیح در آن غسل تعمید می دهد حواریون را
از نو زاده شده ای ای وهب
ای ادراک بیت الحم در خاک غریب کربلا
یا لیتنا کنا معک
شهادتت قبول
***
من مسیح را دیدم که به ادراک حسینی حواریونش سجده شکر و پسندیده به جا می آورد
من مسیح را دیدم در رکاب عباس، تا لب رود فرات، آب در مشک محبت می ریخت
و از آن منبع نور
جرعه ای لم یزلی نوش نگاهش می شد
من مسیح را دیدم که به لفظی عبری
صوت قرآن اباعبدالله بر سر نیزه تلاوت می کرد
من مسیح را دیدم که به تثلیث وهب با قمر و هانیه در گرد حسین مومن بود
و در آن مرز یقیین بر سر نیزه صلیب
چون حقیقت جاری است
چه تفاوت دارد که چه مذهب داری
درس عیسی یکی ست
سارا خلیفه
در این حماسه،شکوهِ زنی پدیدار است
اگرچه درد،فراوان و داغ، بسیار است
مطیعِ امرِ ولیِّ خداست در همه جا
اگرخطیب شده یا اگر پرستار است
شبیهِ مادرِ خود،هم صبور و هم محجوب
شبیهِ مادرِ خود،داغدار و غمخوار است
پس از حسین، سپاهِ زنان به دنبالش
در انقلابِ دوباره، "بزرگ سردار " است
چه حاجتی ست به شمشیر،در سرای یزید؟
زبانِ نافذِ او، تیغِ حیدری وار است
به قلبِ زینب اگر کوهِ غم فرو ریزد
غمِ"قشنگ تر از کوه" را خریدار است
***
شد بسته راه وصل و گرفتم بهانه اش
آه از دم فراق و غم شاعرانشه اش
امشب به خانه آمده تا مرهمم شود
آن پرچمی که گند او بود خانه اش
همچون انار خون دل خویش می خورم
اشکم گواه می دهد از دانه دانه اش
شب تا سحر خوشم که به یادش گریستم
شب آه یاد مادر و غسل شبانه اش
یاد خرابه یاد نماز شکسته و شاعر شکست در غزل عاشقانه اش
امشب گواه می دهد این دل که می رسم
پای پیاده تا حرمین هم نشانه اش
ما را حسین دور خودش جمع می کند
قلب من و تو و همه عالم رسانه اش
عارفه دهقانی
در ادامه سمیه فضلعلی به خوانش نثری ادبی پرداخت:
با همان بازوان قدرتمندت چنان بر زمین کوباندی ام که خیال می کردم حالا حالاها جایم قرص است؛ جایم سفت است و استوار. دلم خوش بود به نیمه های شب که تکیه ات را به من می دادی و ذکر می گفتی، اشک می ریختی و حالت دگرگون می شد. دلم خوش بود به دستان کودکانی که به شوق دیدنت دور من حلقه می شد و چرخ می زدند و نام تو آواز می دادند تا بیایی و جگرهای سوخته شان را به نمی از مشک پربرکتت خنکا بخشی. دلم به خیلی چیزها خوش بود. دل من و دل همه این خیمه ها که تو از این آستانه رصدشان می کردی مبادا دستبرد نگاهی و خیال خامی شوند. از دیشب که مشت های غیرتت را به من زدی که چرا دل خواهرت شور می زند؛ که چرا زینبت احساس غربت می کند، تنم لرزید. پایم سست شد و امروز که مدام می رفتی و می آمدی و سر به شانه ام گذاشتی و بغض های فروخورده بیرون خیمه را جاری می کردی، دیگر قرص نبودم، استوار نبودم. می دانستم طوفانی در راه است آنقدر که مرا و همه این خیمه ها را از جا بکند. چیزی نگذشت که آشوب دلم به بار نشست. حسین خمیده و خمیده با جانی نیمه و دستانی خالی از میدان به سوی من آمد. فکر کردم مثل تو می خواهد سر به شانه ام بگذارد. مثل تو به من تکیه کند اما آمد و پاسخ تمام نگاه های تشنه عمو را با من بیان کرد. با همان دستانی که ازغم دیگر توانی نداشت، مرا که ستون خیمه ات بودم، مرا که به دستان پرقدرتت برپا کردی تا دلگرمی خیام حرم الله باشم از زمین جدا کرد و خیمه بی صاحبت به خاک نشست.
اشکی چکید باز هم از دیده ترش
یادش نرود خاطره روز آخرش
یک نیمروز زیر و زبر شد هرآنچه داشت
یک نیمروز آه چه آورد بر سرش
مضطر نبود، بود، تحیر نداشت، داشت
محشر نبود اگرچه بود نام دیگرش
خورشید را به چشم خودش تکه تکه دید
افتاد آسمان به زمین در برابرش
آیات حق مقطعه می شد یکی یکی
خون می چکید از پر و بال کبوترش
گهواره نقل مجلس بازاریان شد
هرکس شنید گفت که بیچاره مادرش
یک عمر آفتاب نشین بود چون رباب
جز سایه حسین نمی خواست بر سرش
یادش به خیر خواب خوشی زیر سایه ای
حالا کجاست سایه عمه صنوبرش
چادر کشید روی سرش آی گریه کرد
جان داده بود کاش برای برادرش
رباب کلامی
گرچه سال ها در خرافه بود و جهل سرنوشت بی امان تو
گرچه زنده زنده در عمیق خاک دفن می شدند صدای جاودان تو
این میان ولی تو از شکست خویش پاشدی
با شکوه جاودانه همصدا شدی
این میان ولی حجاب تو، راه و رسم و انتخاب تو
روشن است و پایدار
بانوی بزرگ، روح تو بلند و بی قرار
بی گمان مسیر تو راه و رسم فاطمه ست
راه تو روشن و زلال همچو آینه ست
بی غبار چون بهار
از فراز چادر نجابتت نور می وزد
پاکی وپر از عطوفت و دعا در بهار خانه ات
از حضور تو شادی و سرور می وزد
مادرانگی افتخار توست
با چنین حجاب و با چنین عفاف
سایه سار روشن بهشت بی گمان در انتظار توست
***
من حجاب را منشأ زلالی و شکوه دیده ام
من در این وقار استوار با خدای خویش عهد بسته ام
در حوادث زمانه و زمین پای عهد خویش تا همیشه ایستاده ام
در کتاب روشن خدا خوانده ام
واژه های ناب را
آیه های روشن حجاب را
زهرا محدثی
این چه نوری است که تنور از نفسش تابان شد
ظلمات شب این شهر سحرگاهان شد
در کنار سر خورشید زبانم لال است
سوره نور به کاشانه من مهمان شد
تا سرت گرم به آغوش تنورم افتاد
خاک و خاکستر آن آجر آن هم نان شد
سال های برهوتم به تب چشمه رسید
کاسه چشم ترم لب به لب از باران شد
سوره کهف خدا سوره یاسین خدا
شهر با ذکر لبت هم نفس قرآن شد
تا نسیم از سر گیسوی سپیدت رد شد
متلاطم شد و در پیچ و خمش طوفان شد
به زمین چنگ زدم خون خدا را شستم
ولی آن چشمه پر شور بقا جوشان شد
کاش همراه سرت با اسرا می رفتم
کاش می شد وسط قافله ات پنهان شد
چشم خون بسته تو مژده آزادی داد
به اسیری که گرفتار دو زندانبان شد
مهدیه نژادابراهیم
عاشق شد و جانش همه در تاب و تب آمد
با وصل به دلدار به فصل طرب آمد
در آینهها دید دل شعلهورش را
از خویش برون رفت و سپس در عجب آمد
مضمون بلند غزل صبح چه بشکوه
در محضر خورشید به رسم ادب آمد
افروخت به تاریکی این خیمه ستاره
آن مهر دل افروز که با ماه شب آمد
آیین مسلمانی او داد گواهی
پیوستهٔ این عشق، به اصل و نسب آمد
می رفت به میدان همهٔ جان و جهانش
در بدرقه «لا حول ولا...»ها به لب آمد
جاری شده باز از لب شط عطر شهادت
در کام عطش، داغ به طعم رطب آمد
پیچید به دشت از همه سو نعره این شیر
لشکر به عقب رفت... که ام وهب آمد
فاطمه نانی زاد
باید از هجمه غم ها پدرت را برهانی
نکند باشی و باشد به دلش دل نگرانی
اگر امروز شنیدی که کسی نیست تو باید
بروی سوی خطر زود خودت را برسانی
سپری باش برایش پسرم در دل میدان
نرود سمت پدر سایه تیری ز کمانی
پدرت بوسه زنان بر لب عطشان تو می گفت
که تو مظلوم ترین کودک مظلوم جهانی
در خیال قد و بالای تو بودم که سه شعله
نرسیدم به خیالم نه رسیدی به جوانی
شده شش گوشه ضریحش که تو آرام بخوابی
که در آغوش پدر تا ابدالدهر بمانی
***
باز امشب همین که خوابم برد خواب ایام رفته را دیدم
خواب شمشمیر و نیزه و آتش، خواب این چند هفته را دیدم
بعد تو روز خوش ندیدم من
خواب دیدم که آمدی اینجا، چه خیال محال شیرینی
گریهام تا بلند شد در خواب، سایه شوم دست سنگینی
کرد با تازیانه بیدارم ...
فاطمه افشاریان
مائیم گرچه لشکر نصرانی حسین
مستیم از شکوه مسلمانی حسین
روزی که عشق در دل ما خانه کرده بود
دعوت شدیم محفل مهمانی حسین
از خشکسال در پی آب آمدیم ما
زنده شدیم در یم روحانی حسین
فرقی میان صومعه و کعبه نیست چون
نور مسیح بوده به پیشانی حسین
ام وهب، وهب به دل کارزار برد
در راه عشق و نهضت نورانی حسین
می خواست تا که مرهم تنهایی اش شود
باشد قرار و یار پریشانی حسین
فریاد زد میانه میدان و گفت و رفت
جان و سر وهب همه قربانی حسین
إِنّی زَعیمٌ لک و امیری حسَینُ مِنه
أُوقِنُ بالرَّبِّ رحمت رحمانی حسین
زهراسادات قاسمی
دیگر کسی شبیه تو مادر نمی شود
مادر کسی شبیه تو دیگر نمی شود
گفتی اگر هزار پسر هم فدا کنم
با غصه ی حسین، برابر نمیشود
جز در کلاس درس تو، عباس اینچنین
آزاده و رشید و دلاور نمی شود
چون گشت پیشمرگ امامش، بزرگ شد
کس با نسب، امیر و قلندر نمی شود
تا لحظه ی وداع به او "یا اخا" نگفت
از این نجیب تر که برادر نمیشود
هیهات من الذله! امان نامه را درید
جز در امانِ حجت بی سر نمیشود
ما عاشق وفای ابوالفضل عاشقیم
لبها بدون ذکر وفا تر نمی شود
عشقی که با دو دست ابوالفضل پا گرفت
جز با دو رود اشک، تناور نمیشود
ام البنین! بیا و نظر کن به حال ما
این شعر با دعای تو ابتر نمی شود
نصیبا مرادی
بابا سکینه هستم
در دشت غم اسیرم
در کربلایی از درد
با کاروانی از عشق
در دست شمر نامرد
بابا دلم گرفته
بابای من کجایی
پیچیده بوی غربت
کی پیش من میایی
بابا نوازشم کن
میترسم از سیاهی
میترسم از یتیمی
از درد بی پناهی
بابا سکینه هستم
در سایهی نگاهت
هرگز نگیر از من
لبخند روی ماهت
هم دختر تو هستم
هم جان عمه هستم
مثل همیشه امشب
مهمان عمه هستم
یک عمه مهربانی
با التماس و خواهش
لبریز از دعا است
سرشار از نوازش
آرام بغض کرده
ما دور او نشستیم
ای کاش بازگردی
بابا غریب هستیم
وقتی که عمه میخواست
موی مرا ببندد
با بغض صورتم را
بوسیده و بخندد
دیدم که دست هایش
مثل همیشه گرم است
آغوش مهربانش
مانند ابر نرم است
من هم شبیه عمه
دایم در انتظارم
بابا سکینه هستم
هر چند بیقرارم
ما توی خیمه هستیم
بابای من کجایی
بابای مهربانم
کی پیش ما می آیی
بابای من چگونه
یا کی تو را بخوانیم
باید چه قدر تنها
در خیمه ها بمانیم
اصلا دلم بلد نیست
درس جدا شدن را
در دشتی از غریبی
از خود رها شدن را
بابا برادرم کو
مبازی ام کجا رفت
من را نبرد با خود
آرام و بی صدا رفت
بابا برادرم کو
در کربلایی از غم
راه گلوی من را
بغضی گرفته محکم
بابا برادرم کو
من بیقرار اویم
میخواهم از غم تو
در گوش او بگویم
بابا برادرم کو
این دشت داغ داغ است
ای ابرها ببارید
باران نیاز باغ است
قلبم گرفته امشب
سرشار از انتظارم
بابا سکینه هستم
هر چند بیقرارم
بابا عمو کجا رفت
این گرد و خاک ها چیست
حس می کنم که حتی
باران به فکر ما نیست
تا لحظه ای ببارد
شاید عمو بیاید
فریاد می زنم من
وقتی که او بیاید
ای کاش می شدم ابر
تا بر همه ببارم
من که عموی خود را
این قدر دوست دارم
با اینکه تشنه هستم
آبی طلب نکردم
بابا سکینه هستم
بی آب تب نکردم
بابا بیا که رودی
در پشت سایه ها هست
مانند یک پرنده
در مشت سایه ها هست
با اسب خود عمو رفت
او را رها کند باز
تا رود سمت خیمه
شر شر بخواند آواز
وقتی عموی من دید
لب تشنه کودکان را
می خواست توی مشکش
بگذارد آسمان را
حالا صدای اسبش
تا خیمه ها رسیده
اما کسی عمو را
این دور و بر ندیده
بابا عموی من کو
شاید در آفتاب است
ای کاش سایه باشد
آنجا که ماه خواب است
بابا عمو نیامد
عمه پر از دعا ماند
با چشم های خیسش
درگیر بچه ها ماند
بابا بیا که عمه
بسیار بی قرار است
عمه همیشه باران
عمه خود بهار است
امروز دستهایت
از من چه قدر دور است
من گریه میکنم باز
عمه ولی صبور است
حالا کنار عمه
سجاده می گذارم
من هم شکوفه هستم
در باغ بی قرارم
آری شکوفه هستم
با یک بهار انگار
جامانده در بیابان
در آفتاب بسیار
سجاده ی دلم را
در خیمه می کنم باز
با بالهای زخمی
دل می دهم به پرواز
باید برادرم را
در نخلها بجویم
درد غریبی ام را
با آسمان بگویم
من دختری که هر روز
با بوسه های بابا
لبریزم از نوازش
سرشارم از تماشا
امشب دلم گرفته
لبریز از انتظارم
بابا سکینه هستم
هر چند بیقرارم
اکرم السادات هاشمی پور
رهاست در وسط دشت پاره های تنت
کجاست یوسف در خون خزاب پیرهنت
به آسمان بسپاریم جان پاک تو را
زمین اگرچه گرفته ست جسم بی کفنت
گلوی نازک اصغر گلاب می ریزد
به سرخواره جگرپاره غم حسنت
هزار شور شکفته ست از هزاران زخم
از آن زمان که نشاندند نیزه بر بدنت
هنوز می رود این کاروان به سوی عراق
به جاودانگی زخم های روی تنت
شعار مشربتان تا همیشه ها جاری ست
زمین تشنه پر است از شرابه ی سخنت
فاطمه مظفری
غافله آمده وقت است که آماده شوی
باید آماده شوی راهی این جاده شوی
وارث راه تویی رهرو این جاده تویی
وارث هرچه زن مومن و آزاده تویی
باز از کرب و برلا نغمه خون می آید
خوب بنگر که دل از سینه برون می آید
از سرآغاز زنی یار حسینی شده است
طوعه آغازگر کار حسینی شده است
پس از آن نیز زنان غافله سالار شدند
مال و جان داده در این راه وفادار شدند
زن اگر عزم کند دریا مواج شود
مرد از راهی زن راهی معراج شود
زن اگر رهبر باشد می رسد راه به حق
می شود مرد از این راه به دریا ملحق
پشت سر لشکر فرعون پی عفتمان
پیش رو نیل به فرمان خدا پشتیبان
چه کسی مثل خدیجه است زنی با ایمان
آری از دامن او فاطمه آمد به جهان
فاطمه آنکه به عالم همه الگوست بدان
علت خلق زمین آمدن اوست بدان
تقویت کرد چنان او چه کسی مولا را
تربیت کرد چو زینب که به غیر از زهرا
کیست زینب که فدایش شده صد سرو شهید
پورهنگ از غم او زهر جفا را نوشید
شده پای حرم او دل و جان قربانی
سر محسن حججی قامت قربان خانی
زینب آری که همه آیت عشق و نور است
زینب آری که پر از هیمنه و پر شور است
دشمن از گنبد و گلدسته او می ترسد
دشمن از گرد و غبار حرم او دور است
زینب آن عالمه که مادر حزب الله است
نام او ذکر لب اصغر پاشاپور است
زن در اسلام چنین است چنین است چنین
زن به انگشتر اسلام نگین است نگین
زن در اسلام نه برده است بدان ریحانه ست
زن الهه است قدیسه است سرور خانه است
آرمان در دل ما هست به قرآن سوگند
پای کاریم به خون عجمیان سوگند
سیده فرشته حسینی
موج هرگز نیست از دریای بی پایان جدا
مثل جانی که نخواهد بود از جانان جدا
آسمان از دیدن تو آب شد، بیتاب شد
هر دو میباریم حالا، من جدا، باران جدا
بادها عطر تو را از روی نی میآورند
بوی گل از گل نخواهد گشت با طوفان جدا
آتشی خواهد شد و بر سینهها خواهد نشست
انچه را از جان خواهر کرده این هجران جدا
صوت "انّی لا اری الموت" آمد از پشت سرم
راه سخت پیش رویم نیست از رحمان جدا
تا قیامت غصه از قلبم نخواهد شد برون
تا قیامت قصهی این غصه از انسان جدا ...
نور تو پایان ندارد بر دو عالم جاری است
کی شود خورشید دین از عالم امکان جدا
تا قیامت در بر دامان سلطانیم ما
چون نمیگردد گدا از محضر سلطان جدا
محدثه آشتیانی
گریه کردم دلم آشوب شد و ترسیدم
منتظر بودم و از دور عمو را دیدم
سایه ها نیزه به دست آمده بودند همه
شاد و سرزنده و مست آمده بودند همه
چشم چرخاندم و دیدم تب و تاب همه را
دوره کردند خدایا پسر فاطمه را
"چشم" دریای پر از گوهر ناب است ولی
زخم افتاد به چشم و دل فرزند علی
دیدم آیینه ی چشمان عمو را در خون
غرق شد پیش من آیینه ی دریا در خون
اشک از مشک سرازیر شد و باران شد
خنجر از پشت به پهلوی عمو مهمان شد
بر دل دشت غبار غم و اندوه نشست
دیدم آن لحظه به چشمان خودم کوه شکست
هیچکس تاب تماشای چنین درد نداشت
طاقت دیدن افتادن یک مرد نداشت
آنکه افتاد زمین ماه بنی هاشم بود
همقدم، همدم و همراه بنی هاشم بود
درد بر شانه ی افتاده ی بابا سنگین
دشت در بهت و سکوت و دل دریا غمگین
ماه و خورشید که یکباره زمین افتادند
ناکسان سنگ به دست آمده جولان دادند
آتش افتاد به جان فرصت فریاد نماند
از یتیمان و زنان هیچکس آزاد نماند
دشت در سیطره ی گله ی گرگ است خدا
بر دل کوچکم این درد بزرگ است خدا
شرح این واقعه از موی سفیدم پیداست
خطبه ام درد دل ساده ی من با باباست
هیچ تاریک دلی، نور نمی فهمد چیست!!
"چشم بینا" و "دل کور" نمی فهمد چیست
دل نمانده است برایش که پریشان باشد
تا که از کار خودش سخت پشیمان باشد
هیچکس در دل این شهر دلش با ما نیست
هیچکس در پی روشن شدن دلها نیست
*خطبه می خوانم و یک شهر دلش می گیرد
دختری غرق تماشای پدر می میرد
محبوبه راه پیما
عرش کربلا
جبریل رفته تا تن بی سر بیاورد
تا یک بهشت از گل پرپر بیاورد
از اشک زائران، عطشِ مشک پر کند
آبی برای چشمه ی کوثر بیاورد
یک مشت او ز تربت خونین کربلا
تا آسمان به نزد پیمبر بیاورد
جبریل رفته آل علی را به احترام
تا آستان حضرت مادر بیاورد
رفته برای روضه جانسوز آسمان
از خطبه های زینبِ خواهر بیاورد
تا آسمان ز داغ زمین خون به دل شود
یک قطره خونِ حضرت اصغر بیاورد
فاطمه ناظری
خارزاری شوم
دریغ و درد
کودکان دارالعشق
تشنگی را جا گذاشتند!
هرم سوزناک هوایی شرمگین
مدیحه گوی تاریکی می رقصد!
و باران تا رستاخیز عظیم
موهای سه ساله ای را شانه می کند...
تمام رنگ های جهان تکراری ست
جز سرخ
که در فراسوی تجسم
در بطن فریبای زندگی
واگویه کرده است
افسانه آن مرگ های زیبا را!
دل های دور از دسترس
ندانستند
که بر تقارن آسمان و انعکاس نور
وصال دوست
صبر این مقدار نمی خواهد!
قدری نام و نشان
ذوقی که در پیاله است
ارتفاع بال ها
تکامل نفس های تشنه
جهانی سرگشته چو پرگار!
کسی نقطه صفت، بی سر
گرد یار می رقصد...
دلم روشن است
به زنی
که هزار بار می میرد
راز خلقت از پرده برون افتاد
در سرزمین رندان، بوسه گاه فرشتگان
آیا کسی هست یاری کند!
مهین نظری
در حوالی خیمه های حرم
بانویی بیقرار میگرید
در هوای غروب پاییزی
مثل ابر بهار میگرید
چند روزیست کودکش بیتاب
کنج گهواره روضه ها دارد
ریشه ی خنده هاش خشکیده
مقتلِ اشک بی صدا دارد
آنقدر تشنه است شش ماهه
آسمان را سراب می بیند
تیر می آید و علی آن را
مثل یک مشک آب میبیند
یاد لبخندهای شیرینش
چه به روز رباب اورده
در سراب خیال می بیند
که عمو رفته آب آورده
تیر تنها بهانه ای شده بود
تا که شش ماهه هم شهید شود
پیش مادر شهیدهای حرم
مادرش نیز رو سپید شود
فاطمه بیرامی
من شنیدم یه روز یه دریایی
بغض کرد و شکست و بارون شد
اشک چشماش چکید تو دل رود
از همون روز رود حیرون شد
من شنیدم که رودخونه ده
از همون روز که دلش خونه
از همون روزه که پریشونه
بی قراره، یه جا نمی مونه
پنجره باز میشه سوی خدا
رودخونه پر از صدای توئه
اسم تو ذکر هر شب آبه
شاید این رود گریه های توئه
مادرم میگه آب دلتنگه
اما اونقدر میره تا برسه
کسی انگار داره صداش میزنه
میره به ساحل صدا برسه
شنیدم مردم ده بالا، ده پایین شبا غریبونه
وقتی دلتنگ صحن تو میشن
حرفاشون رو میگن به رودخونه
عکستو بی هوا بغل کردم
می شنوم باز صدای بابا رو
میگه بس کن، نترس
آقا داره هوای دختر شهیدا رو
میگه نقاشیتو به آب بده
توی کاغذ بکش یه شاخه یاس
رودخونه میره به پابوس
مرد مردای کربلا عباس
اسم پاک تو شعرو روشن کرد
نور این شعرو ماه آورده
این ترانه که نذر اربعینه
به غم تو پناه آورده
دعوتش کن شبیه قاصدکا
دعوتش کن شبیه باد و نسیم
جای دوری نمیره آقاجون
اربعین دعوت یه طفل یتیم
ماهرخ درستی
معرکه ی سرخ
تمام معرکه ی سرخِ دشت،برسر من بود
و تکیه گاه من آنروز،صبر خواهر من بود
هجوم تیر و خطر بود در سیاهی میدان
چه جای غصه که ماه زمین برادر من بود
چه باک از اینکه به میدان صدای نیزه بپیچد
چرا که خاطره ی نهروان برابر من بود
تمام تاب و توانم،رسول تازه جوانم
علی اکبر لیلا شکوه لشکر من بود
نماز شرط رسیدن به عشق بود و چه زیبا
به صف شدند جماعت،زهیر سنگر من بود
رسید نوبت شش ماهه ای که در دل میدان
صدای باور من بود،مرد آخر من بود
رباب گریه کن اما به افتخار که پیداست
شکوه روضه ی میدان علی اصغر من بود
سمانه خلف زاده
مرا ببر به زادگاه دل، به خاک ریشههای محکم
بدل کن از گِلم به عاشق، به برترین نژاد آدم
ببر مرا به سرزمینی که تکهای از آسمان است
نه آسمان! که سرزمینی به وسعت تمام عالم
بهشتْ پابرهنه آمد به سوی مرد تشنهای که
زمین به دید چشمهایش کمی خنکتر از جهنم
مرا شروع کن از اول، از آدمی که سیب را دید
و سیب را نچید و در دم به عشق گفت: خیر مقدم!
مرا ببر به زادروزت، اگرچه جشن خاک و خون است
زمان! تولدت مبارک! دوباره در دَه مُحرم
ایمان طرفه
او غنچهی که بود که طوفان ز شاخه چید؟
عطر کدام دسته گل از معرکه وزید؟
طوفان نشست، مادر دلواپس ایستاد
بالا بلند، دلبر خود را ولی ندید
چون رخت رزم چادر خود را به سر کشید
آسیمه سر به سوی گل پرپرش دوید
وقتی نشست راس وهب روی دامنش
گویی که طفل در بغل مادر آرمید
در سینهاش به سان شرر شعله میکشید
هر قطره خون که از سر گیسوش می چکید
راضی نشد به داشتنش راسخ ایستاد
با گام های محکم تا دشمنش رسید
«این سر فدای تشنگی اصغر حسین»
راس وهب کبوتر جلدی شد و پرید
از هول این صلابت تهمینه وار او
یک لشگر ادعا به پناه سپر خزید
برگشت سمت خیمه بدون پسر، اگر
اما حسین خون وهب را خودش خرید
ریحانه ابراهیم زادگان
آسمان کربلا سیراب شد
دشت های نینوا بی تاب شد
علقمه آکنده از زهر بلا
نخل ها از خون یاران مبتلا
در غبار تیرو تار افزون شده است
در دیار غربتش مدفون شده است
آه می بینم که شیری بی سر است
جای دیگر دست شیری دیگر است
خون هفتاد و دو پروانه را
خون آن شش ماهه دردانه را
خیمه های آتش در خون شده
دشت از آلاله ها گلگون شده
کربلا تصویر آتش بر تنش
آتش بی انتها در خرمنش
شوره زار کربلا دریا شده است
خاک شور کربلا معنا شده است
در شهامت در رشادت در فلک
او شده است اندر رسالت چون ملک
آسمانش چون بلورمرمری
چون شفق آید به سان دلبرین
در ره دین زینبش عباس او
پرچمش در دست چون الماس او
نهضتش با پرچمش احیا شده
با نسیمش ایده هامان وا شده
یادباد آن روزگاران یاد باد
تا قیامت نوحه و فریاد باد
عاشقان بر سینه و سر می زنند
دور آن شش گوشه اش پر می زنند
بابانژاد
فرح روز فاطمی، دبیر هفتمین کنگره شعر زنان عاشورایی ضمن ابراز خرسندی از حضور در این نشست، اظهار داشت: چندین سال است که توفیق برگزاری کنگره شعر زنان عاشورایی در مشهد و تهران، نصیب ما شده است. همراهی افراد فرهیخته در این مسیر ما را به موفقیت رساند؛ دکتر قزوه، یکی از این اشخاص بوده اند. ایشان در واقع رئیس شورای سیاستگذاری این کنگره بوده اند که در این سال ها کمتر دیده شدند. انشاالله این کنگره امسال نیز با مشارکت سازمان های فعال در حوزه هنر و ادب به خوبی برگزار شود.
وی همچنین از تلاش های نغمه مستشار نظامی به عنوان دبیر کنگره و فریبا یوسفی به عنوان مسئول کمیته های داوران و محتوا تقدیر کرد و گفت: امید است با حضور بانوان شاعر، این کنگره در شأن حضرت زینب(س)، زنان عاشورایی و زنان انقلاب و مقاومت باشد. در این کنگره بخش ویژه ای به نام حضرت خدیجه(س) شکل گرفته و جایزه ویژه ای برای این بخش در نظر گرفته شده است.
فاطمی در خاتمه از بانوان حاضر در نشست برای شرکت در هفتمین کنگره زنان عاشورایی دعوت کرد.
بهار، آمده بر پیکر تو بوسه زند
به زخم های ملال آور تو بوسه زند
نسیم، آمده با لشکر گل و سبزه
به دست های نوازشگر تو بوسه زند
چه حکمتی ست که خورشید آرزو دارد
بر آستان رفیع سر تو بوسه زند؟
چه حکمتی است که مهتاب آرزو دارد
بر آسمان بلنداختر تو بوسه زند؟
ستاره پشت ستاره، فرود می آید
که تا سپیده به چشم تر تو بوسه زند
نشسته است به ذکر و قنوت اقیانوس
مگر به عرصه پهناور تو بوسه زند
عجیب نیست که طاووس باغ علیین
به جان فشانی خوش منظر تو بوسه زند
چنان بلندمقمی که جبرئیل امین
هزار بار، به بال و پر تو بوسه زند
تو را چه کار به گودال قتلگاه، ای شاه
ملک، روان شده بر محضر تو بوسه زند
تو را چه کار به لب تشنگی، ذبیح الله
فرات آمده بر ساغر تو بوسه زند
تو را چه کار به دربار شام و طشت طلا
جهان به تربت پرگوهر تو بوسه زند
قلم به خاک می افتد مگر که یک لحظه
به شاخسار غزل پرور تو بوسه زند
امان بده دل مردابی من، آقا جان
دمی به ساقه نیلوفر تو بوسه زند
اگر خطا نکنم تیر هم تمنا کرد که بر گلوی علی اصغر تو بوسه زند...
سارا جلوداریان
تقسیم کردی با خدا دار و ندارت را/ با بخششت پر بار می کردی بهارت را
در باغ های دامنت می کاشت پیغمبر/ از یاس و نرگس تا گل سرخ انارت را
از بخششت دست زمین و آسمان پر بود/هرگز نفهمیدند لطف بی شمارت را
تو مادر زهرا و ام المومنین هستی/ بالاتر از این نیست شان آشکارت را
در خانه ات روح الامین در رفت و آمد بود/ همپای تو او سجده کرده کردگارت را
بانو تو ماهی، آسمانت قلب پیغمبر/ زیباترین جایی که طی کردی مدارت را
بعد از تو زهرا مادری می کرد در خانه/ می شست با دردانه ی اشکش مزارت را
الهام نجمی
در ادامه زهرا سلحشور، نویسنده به معرفی آخرین اثر خود با عنوان «داوت» پرداخت و گفت: «داوِت» روایت زندگینامه داستانی یکی از جانبازان جنگتحمیلی به نام رمضانعلی خردمند است که با وجود عوارض ناشی از موج انفجار تصمیم میگیرد در روستایی متروکه و در جبهه ایثار و جهاد به خدمت ادامه دهد. در برهه ای که طالبان به خراسان شمالی هجوم آوردند و بخش هایی از جمله روستای محل تولد رمضانعلی خردمند را تصرف کردند، ایشان به کمک نیروهای سپاه به این روستا برگشتند و آنجا را از دست طالبان نجات دادند.
گفتنی است، داوت در گویش محلی به معنی حامی بزرگ مردم روستا است.
گهواره تاب میخورد
بیتابم علی جانم...
رفتنت چه اندوه عظیمیست که
مادرت را به قامتِ
هزار سال پیر کردهاست؟
از روی نی میبینی مرا!
دستان لرزانم را
اشکهای لغزانم را!
چقدر با آن چشمان نیمه باز
شبیه عمویت شدهای...
چقدر بزرگ شدهای...
علی جانم؟
مگر در گهواره به خواب
رفتهای که اینگونه بر فراز نی تاب میخوری؟
تاب نخور مادر به فدایت
تاب ندارم مادر به فدایت...
نگاه از من نگیر علی جانم...
بگذار به کمال ببینمت علی جانم...
با این غم چه کنم؟
چه کنم که شیر مادرت
جریان گرفتهاست و
تو بر دستان پدرت جاری شدهای...
چه کنم که در رثای تو تاری
به چشمانم و عقده بر زبانم افتادهاست...
آه که سینهام میسوزد...
که آتش در گلویم نفیر میکشد...
مدام میان قنداقهای خونین،
میجویم تو را...
از میان قنداقه عِطر تو میآید تو اما نه...
آه که عِطر تو میآید تو اما نه...
آرام میگویم
تنها درد دلم را با تو میگویم...
بر ناقهی بیجهازی نشستهام
تمام بادیه را برایت لالایی میگویم...
لالایی میگویم و
صدای نالهای بیقرار در
گلوی نازک بریدهات قد میکشد
و سیلی به صورتِ
سرخ صحرا میزند...
بین من و تو بماند علی جانم...
اینکه الف قامت مادرت چگونه
اینگونه کمانوار خمیدهاست
بین من و تو بماند علی جانم...
گهواره تاب میخورد
بیتابم علی جانم...
زهرا پناه
برای اصغر شش ماه از زبان رباب
معما بود مرگ ای طفلکم اما تو حل کردی
شرنگ تلخ را در کام، احلی من عسل کردی
همیشه کودکان با خاک بازی میکنند، اما
شهیدِ کودک من، خوب بازی با اجل کردی
سواران عرب در جنگ میلی با رجز دارند
تو پیش از حرف گفتن، دستبردی با عمل کردی
برایت زندگانی اصغر من سخت کوچک بود
متاع زندگی را با خدا، نعمالبدل کردی
سر دوش پدر آن روز درس زندگی دادی
خطیب من چه بازیها تو با طول امل کردی
بهانه آب بود اما تو بعد رفتن اکبر
به گریه رخصت جنگیدنت را محتمل کردی
زنی گمنام بودم در میان کاروان عشق
چه کردی، مادرت را این چنین ضرب المثل کردی
کبری حسینی بلخی
قسم بر آیه های پاکِ قرآن
به دشت کربلا، اندوه انسان
یمن، سوریه، لبنان و فلسطین
بلندی های جولان، دیریاسین
به سربازان گمنام و رشادت
علی وردی و الداغی و غیرت
جهان در جامه ی سرخ قیام است
به راه روشن خون امام(ع) است
قسم بر وسعت غمبار رخداد
به اشک و شعله ی شب رنگِ بیداد
به قاسم ها، علی اکبر(س)، جوانی
شقایق های دشت ارغوانی
به سوز غصه های نای زینب(س)
علی اصغر(س)، رقیه(س)، تشنگی، شب
به رسوایی خولی، شمر ملعون
به حرّ و پیکرِ غلطانِ در خون
به دستان بریده، مشکِ گریان
به خورشیدی که بی سر شد نمایان
به تشت و خیزران و نیزه و آه...
بزودی منتقم می آید از راه!
به غم های غزل... قطعه... قصیده...
خبرهای خوش از منجی رسیده
به همراه پرستوهای بی تاب
شبی که نقره می بارد ز مهتاب؛
رسد هنگامه ی فتح و ظهورش
منور می شود عالم به نورش...
صبا فیروزی
برایتان چه بگویم که ایل غارت شد
که سهم شیرزنان حرم اسارت شد
برایتان چه بگویم ز معجری برخاک
ز خارهای مغیلان ز چادری صدچاک
برایتان چه بگویم ز اشکهای رباب
ز چشمهای پر ازخون ز سینه های کباب
برایتان چه بگویم عطش عطش در جان
برایتان چه بگویم ز آتش دامان ؟
برایتان چه بگویم که گوشواره چه شد؟
و یا ز پرسش طفلی که گاهواره چه شد؟
برایتان چه بگویم که ایل غارت شد
که سهم شیرزنان حرم اسارت شد
برایتان چه بگویم که خون به لب آمد
که عصر روز دهم آسمان به شب آمد
برایتان ز کدامین غم و بلا گویم
چگونه با چه زبانی ز کربلا گویم
غم تمام حرم را به دوش دارد او
نخفته گرد حرم گشته آن گل شب بو
تمام مردی عالم به چادرش پنهان
و چشم خیس ملائک به غیرتش حیران
تمام هستی سالار کربلا زینب
نگین و زینت مولای هل اتی زینب
صدای قلب زمین در صدای او گم شد
همو که حرف و کلامش چراغ مردم شد
همو که خطبه سرخش به عشق جان می داد
و راه سبز خدا را به دل نشان می داد
همو که رعد کلام علی به لبهایش
همو که نام حسین ست ذکر شبهایش
همو که خطبه نابش شدست کوثر عشق
همو که زینت مولای ماست دختر عشق مریم عربلو
نشان
تیک تاکِ لحظه ها
از غم و غریبگی پرست
در سرم صدای شیهه ای بلند
در برابرم
ردِّسُمّ اسب ها
میروند و دور می شوند
شک ندارم این همه
یک نشانی است یک نشان از کسی که آسمانی است
آمدهست آشنا کند مرا
ذره ذره با خودم من که روز و شب
در دلم شبیه خوانی است
حمیده سیوانی امیرخیز
داداش ناز من علی اصغر
در گوشه ای از خیمه بیدار است
او می مکد انگشت شستش را
از صبح او مشغول این کار است
هر چی که نازش میکنم اخموست
یک ذره هم اصلا نمی خندد
با این که خیلی خسته است اما
او چشمهایش را نمی بندد
داداش من یک کم تحمل کن
الان عمو با آب می آید
آنوقت بر لب های تو لبخند
در چشم هایت خواب می آید
طیبه شامانی
دلتنگی
مادربزرگم یک کمد دارد
از یادگاری های رنگارنگ
می بینمش رفته سراغ آن
وقتی که خیلی می شود دلتنگ
پوتین خاکی، یک لباس سبز،
سربند قرمز رنگ ' یا عباس'
از دایی ام هرچه که جامانده
در این کمد او چیده با وسواس
با یاد فرزند شهید خود
وا می کند گاهی در آن را
حس میکند یک کربلا اینجاست
روی لبش ' یا زینب کبری '
دیدار با این یادگاری ها
مثل زیارت خوب و شیرین است
هر روز، هر هفته، سر ساعت
داروی دلتنگی او این است
سمیه بابایی
من از تو هیچ چیز نمی دانم
اما صدای نوحه ی این مردان
خط می کشد به روح پر از دردم
روی از غبار حادثه برگردان
می سوزم از درون جگر اما
تو می شوی برای دلم درمان
تو نیست، نیستی! تو پر از هستی
تنها امامزاده ی بی مرگان
آه ای بزرگ مرد پر از دریا
برگرد از این قبیله ی سرگردان
تغییر کن حوادث بی تاریخ
آرام شو ترانه ی بی پایان
دریای اشک، من! تو خود کشتی
نوحم تو می شوی، تو در این طوفان
من از تو هیچ نمی دانم
اما صدای سینه این مردان
زهره زارعی
با پلک زخم و با نگاهی مات، غم دیدند/ از کربلا تا آن سرِ شامات، غم دیدند دیدند قرآن را میان رحلی از خون با/ تقطیع وصرف هریک از آیات، غم دیدند زنهای بی جان با دم نیمه شبی طفلی/ «موی سپید ما نشد سوغات»، غم دیدند این سو خواتین حرم، آن سو یهودی ها/ یعنی ملائک بین آن اوقات، غم دیدند هم طعن خوردند حضرت سجاد هم حسرت/ هم پا به پای عمه ی سادات، غم دیدند غم را چگونه غیر از این تعبیر باید کرد/ در سایه سار قبله ی حاجات، غم دیدند ظهر عطش یک سو ولی گفتند اهل البیت/ جور دگر دروازه ی ساعات، غم دیدند آل علی و ازدحام آن ورودی ها/ ال علی و کوچه تنگ یهودی ها آل علی و ناقه ی بی محمل و زنجیر/ بر استخوان طفلکان جای کبودی ها خاکم به سر روبنده های دست قاتل ها/ خاکم به سر چشمان بی شرم جهودی ها بین تلاوتهای قرآن از لب عطشان/ رقص و دف و کل در بساط هم سرودی ها ناموس آل الله بودند ای حرامی ها/ناموس پیغمبر همان پوشیه دودی ها صبر دل شیعه لبالب شد می آید او/ با پرچم سرخ لثاراتش به زودی ها زهرا پهلوانی
ای کاش کسی معرکه را جمع کند افسار سپاه سکه را جمع کند یا چشم مرا بگیرد و جانم را یا این دل تکه تکه را جمع کند
*** با اینکه غمی بزرگ بر دوش من است او نیست ولی صداش در گوش من است ای هق هق بی امان کمی بند بیا حالا که سر پدر در آغوش من است
*** عمریست سرم بر آستانت... دیدی من نیز یکی از عاشقانت ... دیدی ای عشق بگو بگو مرا هم یک شب دردسته ی زنجیر زنانت دیدی
*** تاریک شده ست چشم صحرا انگار از من تا....تو چه راه دوری اینبار گفتند میان نیزه ها پنهانی در ظهر که دیده ماه را در نیزار
*** ای کاش قدم به دورو بر بگذاری یا بردل سنگها اثر بگذاری تا سینه ام ازهیزم اندوه پر است ای کاش بر این تنور سر بگذاری
*** شاید این بار واژگون گریه کند بنشیند و تا مرز جنون گریه کند از دید تو ، من هنوز سنگم اما سنگی که بلد شده ست خون گریه کند
*** لرزید دوباره دست و پای قلمم هر صفحه گریست همصدای قلمم وقتی که ورق ورق پراکنده شدی شد شرح غمت سخت برای قلمم
*** ای فاصله با دلم کمی راه بیا هی دور خودت نپیچ ، همراه بیا بگذار که دستم به ضریحش برسد ای جاده نرو... بمان و کوتاه بیا
سعیده اصلاحی
تو معنی انسانی و انسان نمی فهمد تو را / مخلوقی اما عالم امکان نمی فهمد تو را ما که مسلمانیم، دین ما کجا ایمان تو ؟/ آنجا که حتی حضرت سلمان نمی فهمد تو را تو باطن وحیی چرا با آیه های محکمت/ واضح ترین تفسیر از قرآن نمی فهمد تو را هستی درون کشتی امنت به ساحل می رسد/ دیگر چه غم داری اگر طوفان نمی فهمد تو را خون خدا می جوشی و اینخاک احیا می شود / گرچه به قدر قطره ای باراننمی فهمد تو را از بس که بالا رفته ای منزل به منزل ماه من/ برهان نمی داند چه شد؟ عرفان نمی فهمد تو را این اشکها می جوشد و ما در مسیرت ساکنیم/ دریای غم ! این رود بی پایان نمی فهمد تو را در قتلگاهت باز هم فکر نجات دشمنی/ گاهی گمانم عشق هم چندان نمیفهمد تو را
الهام صفالو
هر شب به هوای روضه مهتاب شود
با نوحه او ستاره بیتاب شود
آه از ته دل کشید و از سوز دلش
حتی دل سنگهای تف آب شود
*** شاهبانوی عالمی وقتی
دستبوس حسین باشی تو
چقَدَر حس ناب و شیرینی است
که عروس حسین باشی تو خوش به حالت رسول را دیدی
از دل نور ماه رد شدهای
تو مسلمان شدی به عشق حسین
راه صد ساله رو بلد شدهای عالمه، فاضله، مجللهای
در میان زنان سری بانو
در وفاداریت شهید شدی
پیش پایت ادب زده زانو سیصدوشصتوپنج روز فقط
تو به خورشید شهر تابیدی
سیصدوشصتوپنج شب با ماه
اشک باریدی و نخوابیدی بس که در آفتاب سر کردی
روی خورشید کم شده دیگر
پوستت سوخت مثل آن جگرت
کمر غصه خم شده دیگر در رثایش غزل چکیدی و بعد
شعرهایت سر زبانها ماند
اولین شاعر عزیز حسین!
روضه خواندی و شهر را سوزاند هر کجا را که دیدهای در دشت
هر قصیده شبیه مصرع بود
چون که دیدی حسین را بیسر
شعرهایت بدون مطلع بود
گریه کم کن، کمی بخند رباب
برکهات را ببین که دریا شد
علی کوچکت بزرگ شده
چقَدَر زود قدّ بابا شد
زهرا مرتضایی
عزیزم حسین
من ماندم و حروف غریبی کنار هم من ماندم و روایت اندوه و آه و غم بغضی گذاشت روی دل واژه ها قدم آن لحظه ای که آب گذشت از سر قلم
آری دوباره حسرت باران شروع شد آری دوباره غصه ی کنعان شروع شد
با زخم روی زخم به سر شد دقایقی اَدرک اَخا چکید ز لب های عاشقی وقتی چکید سرخی داغ شقایقی بر آسمان و خلق عیان شد حقایقی
هرگز کسی نداشت مرامی به غیر او دنیا ندیده ماهِ تمامی به غیر او
وقتی که رفت، قامت هر پهلوان شکست اهلی من العسل ، دل یک کاروان شکست آن شب سکوت قافیه ها بی امان شکست شد سیزده قصیده دل آسمان شکست
از داغ لاله ها چه بگویم که تاب نیست هر سو نگاه میکنم انگار ، خواب نیست
یابن الشَّبیب حال دلم را قرار نیست تقویم های کهنه ی ما را بهار نیست یابن الشَّبیب آه ،خبر از نگار نیست لبخند بر لبان زمین آشکار نیست
با هر غبار غم ، دل آیینه ها گرفت وقتی زبان حال مرا بی صدا گرفت
سَسلندی ای حیاتیمه لطف و صفا علی سَسلندی ای یامان lجونومه آشینا علی ای قد کمانی، قَلبیم اولوب دی یارا علی ای جوزلَرین دا آینه ی مصطفی ،علی
کیمدیر اِشیدسَه غَملَریوی آغلاماز حسین؟ آیا غمین اوره لَری چوخ داغلاماز حسین ؟
با هدف تجلیل از شاعر آیینی و انقلابی کشورمان انجام شد؛
نامگذاری کتابخانهای در شهر تهران به نام استاد قادر طهماسبی (فرید)
نهاد کتابخانه های عمومی کشور با هدف تجلیل از قادر طهماسبی (فرید) شاعر آیینی و انقلابی کشورمان کتابخانهای در شهر تهران را به نام او نامگذاری کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، اختتامیه هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر ۱۴ بهمن با حضور محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس هیئت امنای کتابخانههای عمومی کشور؛ یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران؛ مهدی رمضانی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ جمعی از مدیران فرهنگی، و دبیر علمی و هیئت داوران این دوره از جشنواره در مرکز همایشهای بینالمللی صداوسیما برگزار شد.
بخشی از این مراسم به آیین تجلیل از استاد قادر طهماسبی (فرید)، اختصاص داشت که ضمن اهدای لوح تقدیر و هدیه نهاد، نامگذاری یک کتابخانه عمومی به نام او در شهر تهران با هدف پاسداشت شخصیت این شاعر آیینی و انقلابی اعلام شد.
در همین راستا نسخه صوتی کتاب «پری ستارهها» نیز توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور و با همکاری انتشارات سوره مهر تولید و آماده انتشار شده است.
شاید بسیاری مطلع نباشند که شعر بسیار معروف «سبکبالان خرامیدند و رفتند» از آثار قادر طهماسبی است؛ این شعر بسیار معروف و بسیار تأثیرگذار که با نوای گرم حاج صادق آهنگران با گوش بسیاری آشنا و خاطرهآفرین است، یکی از ده شعر مجموعه مثنوی «پری بهانهها» است که در آن سرودههایی با مضامین عرفانی، عدالتمحور، شهادتطلبانه، اجتماعی و... وجود دارد.
همچنین تولید پوستر «این چند کتاب» با عنوان «چلهنشین ادبیات» از دیگر اقدامات نهاد کتابخانههای عمومی کشور برای تجلیل این شاعر برجسته کشورمان است که به معرفی آثار او میپردازد. (اینجا را ببینید)
متن لوح تقدیر دبیرکل نهاد که در این مراسم به قادر طهماسبی اهدا شد به این شرح است:
«شعر انقلاب یک هویتی دارد. در واقع متصدی و مباشر و میداندارِ ارائه گفتمان انقلاب اسلامی است؛ این را باید حفظ کنید.» مقام معظّم رهبری (مد ظلّه العالی)
فرهیخته ارجمند جناب آقای قادر طهماسبی
با اهدای سلام و تحیّت
شاعران، قاصدان حقیقت، راویان آگاهی و پیشگامان خدمت به فرهنگ گرانبار ایران اسلامیاند. شاعر دردمند و ملتزم، از مرزهای مرسوم کلمه فرامیرود و به نیروی ربّانی خیال، مروج زیباییها و تعالیهای فرهنگیِ برآمده از ایمان و معنا میشود. در این میان، شاعران و سخنپردازانی که چشمه گوارای سخن را دستمایه سرسبزیِ شجره مبارک انقلاب اسلامی کرده و نام نامی اسلام و ایران را در جلوه جمیل شعرشان بازتاباندهاند، براستی مایه فخر اهل فرهنگاند.
کوشش ارجمند شاعران انقلاب برای ترویج و تعالی فرهنگ دانایی در سایه دلپذیر شعر فاخر و تلاش ستودهشان برای شکوفایی تواناییهای ادبی جوانان میهن عزیزمان، مایه صیانت از میراث ماندگار انقلاب اسلامی است.
نهادن نام گرامی شما بر روی یک کتابخانه عمومی در شهر تهران، برکتی است ماندگار و نماد تبدیل کتابخانه به پایگاه فرهنگی-اجتماعی. وظیفه خود میدانم از جنابعالی، که با قدم صدق و نیّت صادق، پای در مسیر انجام رسالت انقلابی خود گذاشتهاید و با آفرینش آثار جاندار و وزین، پاسداری از میراث فرهنگی انقلاب اسلامی را وجهه همت والای خود کردهاید، همزمان با «هفدمین دوره جشنواره بینالمللی شعر فجر» تشکر کنم.
امید که سایه پرمهرتان همچنان بر سر فرهنگ و ادب این سرزمین پرافتخار مستدام باشد و در پناه مهر الهی، ایام عزّت و سلامتتان برقرار باشد؛ انشاءالله.
دبیرکل نهاد در محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل:
انقلاب اسلامی همچنان بر معادلات جهانی تأثیرگذار است
مهدی رمضانی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور در محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل، ضمن اشاره به ظرفیتهای شبکه گسترده کتابخانههای عمومی به بیان نکاتی درباره انقلاب اسلامی ایران و تأثیرات آن بر معادلات جهانی پرداخت.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل یکشنبه ۱۶ بهمن با حضور علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران؛ مهدی رمضانی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ شاعرانی خارجی شرکتکننده در هفدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر همچون محمدباقر جابر از لبنان، حسن محمد بعیتی از سوریه، زامیق محموداف از آذربایجان، عسگر حکیم از تاجیکستان، سیدنقی عباس کیفی از هند و علی کمیل قزلباش از پاکستان و همچنین جمعی از اصحاب فرهنگ و اندیشه چون رضا اسماعیلی، مصطفی محدثی خراسانی، حسین اسرافیلی، فریبا یوسفی، طیبه شامانی، سعید یوسفینیا، ایرج قنبری، حمید هنرجو، عبدالرحیم سعیدیراد، فرشته حسینی، حامد محقق، سمانه رحیمی، نصیبا مرادی، نذیر جوشن، مرتضی حیدری آلکثیر، وحید ضیائی و نغمه مستشار نظامی به میزبانی کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد.
مهدی رمضانی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور در ابتدای این برنامه ضمن گرامیداشت ایام الله دهه فجر، ایام ماه رجب و بیان خیر مقدم به حاضرین در این جلسه، میزبانی از شرکتکنندگان خارجی جشنواره بینالمللی شعر فجر در محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل را مایه خرسندی مجموعه نهاد دانست.
مسئله انقلاب اسلامی آزادی، برابری و انسانیت است
دبیرکل نهاد با اشاره به انقلاب ایران در بهمن ماه ۱۳۵۷، گفت: انقلاب ایران به رهبری امام راحل به ثمر رسید. اسلامشناسی که موفق شد معادلات را در عالم به هم بزند و فضای جدیدی در منطقه، جهان اسلام و دنیا ترسیم کند. فضایی که شکل گرفت و روندی که امام راحل به پیش میبرد، برای ایشان مسیری روشن و قابل درک بود، اما خیلیها این تصور را نداشتند.
وی گفت: خداپرستی، دین و معنویت در پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی بسیار قابل توجه بوده است و نمیتوان از آن به سادگی گذشت. سرشناسان حوزه سیاسی از جمله برنارد لوئیس، خاورشناس یهودیتبار امریکایی که آثار متعددی از او به زبانهای مختلف منتشر شده، انقلاب ایران را انقلابی کامل و تمام و کمال میداند و آن را با انقلاب فرانسه و روسیه مقایسه میکند. وی بر اثرگذاری ابعاد انقلاب و تحولی که بهواسطه آن ایجاد شد، صحه میگذارد و تأکید میکند که تولد این انقلاب معادلات خاورمیانه و جهان اسلام را زیرورو کرده است.
رمضانی با اشاره به نقش زنان در انقلاب اسلامی ادامه داد: در سال ۱۳۵۷ نیز مری هگلند، یک محقق امریکایی، که در یکی از روستاهای اطراف شیراز در استان فارس مشغول به تحقیق بوده در خاطرات خود در کتاب «روزهای انقلاب» اشاره میکند که زنان روستای علیآباد در حرکت انقلابی پیشرو بودند و در واقع آنها بودند که فضای انقلابی را در آن روستا شکل دادند و مردان پس از آن همراه زنان در انقلاب شدند.
دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور تصریح کرد: امروز این انقلاب پس از ۴۰ سال همچنان اثرگذار بوده و برهمزننده معادلات دنیا است. بسیاری از جریانات را در جهان اسلام شکل داده و رویدادی فراملی است. مسئله این انقلاب آزادی و انسانیت است. راهی که امام راحل به همه آزادگان جهان نشان داد و فضایی ایجاد کرد تا بتوانیم ذیل این موضوع فعالیت کنیم؛ پس از ایرانی بودن و مسلمان بودن، باید انسان آزاداندیشی باشیم تا در مسائل دنیا اثرگذار باشیم. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حمایت از تمام مظلومان جهان وظیفه ما است.
ظرفیتهای کتابخانههای عمومی کشور
وی در ادامه با اشاره به وجود ۳۷۰۰ کتابخانه عمومی در کشور، اظهار داشت: از حیث تعداد کتابخانههای عمومی در منطقه در رتبه اول قرار داریم. در حال حاضر کتابخانه عمومی تنها فضایی برای امانت کتاب و استفاده از سالن مطالعه نیست. راهاندازی محافل ادبی و تقویت حوزه شعر و ادب با استفاده از ظرفیت کتابخانههای عمومی، یکی از اقداماتی است که در سال های اخیر انجام میشود و همکاران ما در شورای ادبی نهاد و محافلی که در سراسر کشور وجود دارد در این حوزه فعالیت میکنند.
رمضانی ادامه داد: همه کتابخانههای عمومی سراسر کشور مجهز به بخش کودک و نوجوان هستند. در نسل جدید کتابخانههای عمومی در ایران بیش از ۶۰ خدمت فرهنگی و اجتماعی ارائه میشود. کتابخانه عمومی در ایران تنها مرکزی است که به گروههای خاص از جمله نابینایان، ناشنوایان و سالمندان خدمات ارائه میدهد و در حوزههای مختلف پیشرو است. در حوزه ارائه خدمات نوین اقدامات خوبی داشتهایم. در سال جاری همایش بینالمللی با موضوع طراحی و توسعه خدمات کتابخانههای عمومی برگزار شد و در سال آینده همایشبینالمللی با موضوع کتابخانههای عمومی و کسبوکارهای کوچک را خواهیم داشت.
وی افزود: ما از ظرفیت کتابخانههای عمومی برای ترویج فرهنگ، هنر و پیشبرد موضوعات اجتماعی استفاده و تلاش میکنیم با افزایش مراودات بینالمللی اطلاعات و دانش خود را در این حوزه گسترش دهیم. امید است این مراودات زمینهساز استفاده از ظرفیتهای کشورهای دوست بهخصوص کشورهای حوزه تمدنی زبان فارسی شود.
وی ضمن تقدیر از یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران بهمنظور فراهم کردن فرصت برگزاری محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل، سخنان خود را با خوانش ابیاتی از خلیلالله خلیلی به پایان رساند:
زندگی در بردگی شرمندگی است معنی آزاد بودن زندگی است
سر که خم گردد به پای دیگران بر تن مردان بود بار گران
بنده حق در جهان آزاده است مست وی فارغ ز جام و باده است
کتابخانهها، مکانهایی برای رشد و ارتقاء فرهنگ عمومی در کشور
ادامه این مراسم به سخنان علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران همراه بود که وی با اشاره به برنامههای تدارک دیده شده برای حضور شاعران خارجی شرکتکننده در جشنواره بینالمللی شعر فجر، درباره بازدید این شاعران از کتابخانه عمومی شهدای خلیج فارس در جزیره بوموسی گفت: آنچه شما عزیزان در بازدید از کتابخانه عمومی در جزیره بوموسی مشاهده کردید، یکی از ۳۷۰۰ کتابخانه عمومی است که به همت همکاران ما در نهاد اداره میشود. مکانهایی فرهنگی و اجتماعی که برای رشد فرهنگی ایران عزیز فراهم کردند و با مجموعه ۷ هزار نفری از همکارانشان تلاش میکنند تا مردم عزیز ما بتوانند از فعالیتهای فرهنگی از جمله محفل ادبی که در آن برپا میشود استفاده کنند.
وی افزود: پس از تدارک برنامههای متنوع و حضور شما میهمانان عزیز خارجی در محافل ادبی متخلف، حضور و شعرخوانی شما در محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل آخرین محفل رسمی است که در خدمت شما شاعران خارجی حاضر در جشنواره بینالمللی هستیم که از این جهت از حسن میزبانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور برای برپایی این مراسم تشکر میکنم.
ادامه این مراسم با شعرخوانی شاعران خارجی و داخلی حاضر در این محفل ادبی همراه بود.
«راویان فجر»؛ محفل ادبی جلوه ایران در شعر بینالملل
محفل ادبی جلوه ایران در شعر بین الملل با عنوان «راویان فجر» همزمان با ایام چهل و چهارمین سالروز فجر پیروزی انقلاب اسلامی با حضور مهدی رمضانی دبیرکل نهاد، علی رمضانی مدیرعامل موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران، جمعی از مدیران و معاونان نهاد، شعرای خارجی و ایرانی در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار برگزار شد.
راه شهید سلیمانی به عنوان یک اسطوره و قهرمان ملی باید به نسل جدید انتقال یابد
حامد محقق یکی از گردآورندگان کتاب «ما با تو سربلندیم» در محفل ادبی «جان فدا» در استان تهران، بر لزوم اهمیت انتقال راه شهید سلیمانی به عنوان یک اسطوره و قهرمان ملی به به نسل جدید، بهویژه نوجوانان و جوانان تأکید کرد.
به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران، در آستانه روز جهانی مقاومت و همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار دل ها، محفل ادبی «جان فدا» همراه با معرفی کتاب «کوچک مرد» نوشته طیبه شامانی و کتاب «ما با تو سربلندیم» گردآوری شده توسط بابک نیک طلب و حامد محقق به همت اداره کل کتابخانههای عمومی استان تهران و با مشارکت محافل ادبی جوانهها و چکاد با حضور جمعی از شعرا، کتابداران، اعضای کودک و نوجوان محافل ادبی استان؛ اصحاب رسانه روز سهشنبه ۱۳ دی در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار و به صورت زنده نیز از بستر فضای مجازی پخش شد.
در ابتدای این محفل ادبی کتاب «کوچک مرد» از انتشارات مکتب حاج قاسم؛ حاوی زندگینامه خودنوشت و کودکی شهید حاج قاسم سلیمانی که به صورت شعر به نگارش درآمده توسط طیبه شامانی، سراینده اثر معرفی و چند شعر از این مجموعه توسط کودکان حاضر در نشست بازخوانی شد.
معرفی کتاب «ما با تو سربلندیم» از انتشارات به نشر، شامل مجموعهای از اشعار شاعران کودک و نوجوان با گردآوری بابک نیک طلب و حامد محقق نیز دیگر بخش این محفل ادبی بود.
محقق در معرفی کتاب «ما با تو سربلندیم»، بیان داشت: این کتاب مشتمل بر ۱۸ قطعه شعر و روایتی شاعرانه از سیره و زندگی شهید سلیمانی است؛ روایتی به زبان شعر که هر کدام سروده یکی از شاعران کودک و نوجوان کشورمان است.
وی در ادامه سخنانش به بیان ویژگی های این اثر پرداخت و خاطرنشان کرد: در این اشعار به موضوعاتی همچون بیبدیل بودن جایگاه حاج قاسم سلیمانی در میان مردم و تاثیر حضور او در حفظ امنیت و آرامش جامعه ایرانی اشاره شده است.
محقق همچنین یادآور شد: یکی دیگر از مفاهیم مورد اشاره در این کتاب ادامهدار بودن راه شهید سلیمانی به عنوان یک اسطوره و قهرمان ملی است؛ موضوعی که انتقال آن به نسل جدید به ویژه نوجوانان و جوانان از اهمیت بسیاری برخوردار است.
وی اضافه کرد: روحیه قهرمانانه و رشادتهای غیورانه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی دیگر موضوعی است که در اشعار این کتاب مورد ستایش قرار گرفته است.
گفتنی است طیبه شامانی، حمید هنرجو، اکرم السادات هاشمی پور، سمانه رحیمی، سمیه بابایی، حامد محقق، صبا فیروزهای از جمله شاعرانی بودند که در این محفل ادبی به قرائت سرودههای خود با موضوع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.
طیبه شامانی در این محفل، این شعر را برای حاضرین خواند:
مثل تو؟
نه! مثل تو هرگز ندارم
یاددیدم و دیدنددر رکابت عشق جولان داد
کوه پیش پای تو افتاد
مردتر از مرد!
لایق تعظیم تاریخی
تا همیشه می درخشد
نام تو سردار! آفتابی در دل تقویم تاریخی...
حمید هنرجو نیز در این محفل، شعری از خود با عنوان «آقای حاج قاسم» را برای حاضرین خواند:
در کوچه و خیابان
در ایستگاه مترو
در بوستان و بازار
هرروز، حاضری تو
گاهی سوار ماشین
گاهی پیاده هستی
مثل تمام مردم
یکرنگ و ساده هستی
امروز هم دوباره
توی حیاط مسجد
مشغول حرف بودی
با مرتضی و حامد
بر شانه ات نشسته
پروانه ی قشنگی
رزمنده ای، چرا که
داری لباس جنگی
ماموریت که بودی
یک اتفاق افتاد
اخبار گفت: موشک
توی عراق افتاد...
شیطان که بارها خورد
از دست محکمت مشت
دیدیم در شبی سرد
او بی خبر، تو را کشت!
تا دست مهربانت
از پیکرت جدا شد
انگشتر عقیقت
مهمان کربلا شد
تلخ و تکان دهنده...
خون، انفجار، قاسم...
اما به صحنه آمد
صدها هزار، قاسم...
می آید از مزارت
بوی بهار، قاسم
مثل ستاره، هستی
دنباله دار، قاسم
بودند دشمنانت
قوم بنی امیه
چون که دفاع کردی
از حضرت رقیه
از قلب ما نرفتی
ای مرد خوب و خادم
تو زنده ای همیشه
آقای حاج قاسم
اکرم السادات هاشمی نژاد نیز در ادامه، حاضرین را مهمان این شعر کرد:
ما با تو سربلندیم
ما با تو استواریم
ما ملت حسینیم
ما ملت بهاریم
هر چند نوجوانیم
شبهای تیره ماهیم
ما هم برای میهن
بعد از تو تکیه گاهیم
ما سرزمین سردار
ما سرزمین دردیم
یک میهن از غم تو
امروز گریه کردیم
بر شانه های سبزت
پرواز زنده ماندهاست
بر قامت بلندت
سروی نماز خواندهاست
سمیه بابایی نیز چند شعر را برای محفل شعرخوانی «جان فدا» انتخاب و قرائت کرد:
" آرزو"
پهن شد گوشه ی هال
سفره ی فصل بهار
بر سر سفره نشست
قاب عکس سردار
هرکسی با آن عکس
گفت و گویی میکرد
لحظه ی آخر سال
آرزویی میکر د
مادرم گفت به من
" عاقبت دار شوی
آرزویم این است
مثل سردار شوی"
**
مادرم گفت که کاش
حق نگه دار شوی
آرزویم این است
مثل سردار شوی
*****
" فرمانده"
بابا به ماشینش
یک عکس چسبانده
عکسی که نامش هست
آقای فرمانده
گفته که با این کار
هستم به یاد او
ترسیده دشمن از
زور زیاد او
آقای فرمانده
یک مرد ایرانی ست
من دوستش دارم
قاسم سلیمانی ست
******
" مانند سرباز"
داداش من در خانه امروز
پوشیده یک شلوار رنگی
با یک کلاه خالخالی
پیراهنی سبز پلنگی
حالا شده مانند سرباز
عکسی هم از فرمانده دارد
با گیره آن را خوب و محکم
روی لباسش می گذارد
با این لباس و عکس داداش
هی می دود بر روی قالی
در خانه او مشغول جنگ است
با دشمنی فرضی خیالی
صبا فیروزه ای نیز این شعر را برای حاضرین خواند:
آه عاقبت پرپر شدی
ققنوس و خاکستر شدی
طوفان به پا شد ناگهان
سردار صد لشکر شدی
در آسمان قلب ها
از ماه زیباتر شدی
خاری به پای دشمنان
دردانه ی رهبر شدی
بی پا و سر در راه حق
خورشید روشنگر شدی
مانند عباس(ع) و علی(ع)
بی دست و انگشتر شدی
آخر برای کشورت
سردار نام آور شدی
سمانه رحیمی، دبیر محفل ادبی جوانه های کتابخانه مرکزی پارک شهر نیز در بخش پایانی این محفل، این شعر را خواند:
سردارِ صنوبرها، سردار شهیدانی
هم فاتح دلهایی، هم فاتح میدانی
از حمص و حلب تا شام از سوریه تا بغداد
الگوی جوانمردی، اسطوره ی ایمانی
در سینه ات اقیانوس، آرام و دل آسوده
سرچشمه ی چشمانت پر هیبت و طوفانی
رفتی که بگیرد عشق دستان دعایت را
رفتی که به کار آید آئین مسلمانی
ای شاهرگ غیرت، آرامش طوفانی!
با هر ضربان، نبضِ، امنیت ایرانی
پر جلوه ترین نامی در بین شقایق ها
ای قصه ی بی پایان، سردار سلیمانی
گفتنی است این محفل روز سهشنبه ۱۳ دی ساعت ۱۴ به دبیری و اجرای سمانه رحیمی به عنوان دبیر محفل ادبی جوانه های کتابخانه مرکزی پارک شهر با شعرخوانی شاعران برجسته کشوری با موضوع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی با حضور جمعی از شاعران، اعضای کودک و نوجوان محافل ادبی اداره کل کتابخانه های عمومی و علاقهمندان شعر و ادب در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
به مناسب سومین سالروز شهادت سردار دلها برگزار شد؛
ویژه برنامههای فرهنگی کتابخانههای عمومی استان تهران با موضوع سردار سلیمانی
برنامه های متعدد فرهنگی همزمان با سومین سالروز شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی در کتابخانههای عمومی استان تهران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران، همزمان با سومین سالروز شهادت سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و ضرورت تبیین ابعاد مکتب این شهید والامقام برای ترویج اندیشه و تفکر مکتبی ایشان و همچنین زنده نگاه داشتن یاد و خاطره شهدای مقاومت، کتابخانه های عمومی استان تهران در سطوح مختلف با برنامه ریزی برنامه های متنوع فرهنگی با موضوع شهید سلیمانی، میزبان مراجعه کنندگان و علاقهمندان شدند.
به همین منظور ویژهبرنامه «عقیق سرخ» همراه با رونمایی از کتاب «سلیمانی عزیز ۲» و محفل ادبی «جان فدا» همراه با معرفی کتاب های«کوچک مرد» و «ما با تو سربلندیم» به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان در کتابخانه مرکزی پارک شهر، آیین رونمایی و نقد و بررسی کتاب «هم راه» در شهرستان ری، ویژه برنامه فرهنگی «سرباز زهرا(س)»در شهرستان اسلامشهر؛ نشست مطالعاتی و بررسی کتاب «حاج قاسم وجاسوس» در شهرستان ورامین، «نمایشنامه خوانی» در شهرستان های پاکدشت، قرچک و دماوند برگزار شد.
همچنین برگزاری برنامه های متنوع از جمله معرفی کتاب، قصه گویی، نشست های کتابخوان، مسابقه نقاشی و کاردستی از برنامه های سومین سالروز شهادت سردار سلیمانی در کتابخانه های عمومی استان بود که با حضور پرشور اعضا به ویژه کودکان و نوجوانان در سطح کتابخانه های استان از طریق حضوری و مجازی در بستر های مختلف به اجرا در آمد.
ویژهبرنامه «عقیق سرخ»
به مناسبت سومین سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی، ویژهبرنامه «عقیق سرخ» نیز همراه با رونمایی از کتاب «سلیمانی عزیز ۲» و اجرای نمایشنامهخوانی به همت ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران و با همکاری انتشارات حماسه یاران با حضور دبیرکل و مدیران نهاد کتابخانههای عمومی کشور، شاعران برجسته، کتابداران و اصحاب رسانه در سالن آمفی تئاتر کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.
مهدی رمضانی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ علیرضا زند وکیلی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان تهران؛ مهدی قربانی، نویسنده کتاب «سلیمانی عزیز ۲»ا ز جمله شخصیت هایی بودند که در این مراسم به ایراد سخنرانی پرداختند.
شعر خوانی قاسم طراوتپور؛ از شاعران برجسته کشور؛ قرائت دلنوشته زینب، دختر ۷ ساله شهید مدافع حرم حبیبالله شیری جعفرزاده، خطاب به حاج قاسم و اجرای گروه نمایشنامهخوانی توسط گروه نماد به کارگردانی محمد یزدی از جمله برنامههای جنبی این مراسم بود.
محفل ادبی «جان فدا» همراه با معرفی کتاب «کوچک مرد» و کتاب «ما با تو سربلندیم»
در آستانه روز جهانی مقاومت و همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار دل ها، محفل ادبی «جان فدا» همراه با معرفی کتاب «کوچک مرد» نوشته طیبه شامانی و کتاب «ما با تو سربلندیم» گردآوری شده توسط بابک نیک طلب و حامد محقق به همت اداره کل کتابخانههای عمومی استان تهران و با مشارکت محافل ادبی جوانهها و چکاد با حضور جمعی از شعرا، کتابداران، اعضای کودک و نوجوان محافل ادبی استان؛ اصحاب رسانه در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار و به صورت زنده نیز از بستر فضای مجازی پخش شد.
طیبه شامانی، حمید هنرجو، اکرم السادات هاشمی پور، سمانه رحیمی، سمیه بابایی، حامد محقق، صبا فیروزهای از جمله شاعرانی بودند که در این محفل ادبی به قرائت سرودههای خود با موضوع سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.
نمایشنامه خوانی «من قاسم سلیمانی ام» و «مفقود دوم» در شهرستان پاکدشت
به همت اداره کتابخانه های عمومی شهرستان پاکدشت و با حضور سرهنگ رضا امجدی، فرمانده سپاه ثامن الحجج پاکدشت؛ اکرم نادری، رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان و شماری از مسئولین و شخصیتهای فرهنگی پاکدشت، خانواده های شهدای مدافع حرم، جانبازان، ایثارگران و اعضای کتابخانه های عمومی؛ نمایشنامههای «مفقود دوم» و «من قاسم سلیمانی ام» در سالن اجتماعات کتابخانه عمومی امام جعفر صادق علیه السلام پاکدشت به اجرا در آمد.
در این نشست خانوادههای شهیدان: امیر کاظم زاده، جواد خواجه صالحانی، محمد یوسفی، شیر علی حیدری، نور محمد داودی، علی سینا وفایی، حفیظ الله بیگی، سید علی موسوی و شهید حسن حسینی حضور داشتند.
گفتنی است در این مراسم میثم رمضانی، محسن اختیاری، مهدی رمضانی و پوریا سوادی از بازیگران گروه نمایش آوین به ایفای نقش شخصیت های دو نمایش «من قاسم سلیمانی ام» و «مفقود دوم» پرداختند.
همچنین مریم پیرویسی کتابدار کتابخانه عمومی امام جعفر صادق علیه السلام و سیده مریم حسینی مسئول کتابخانه عمومی پروین اعتصامی فیلستان در خوانش نمایشنامه ها مشارکت کردند.
نشست مطالعاتی و بررسی کتاب «حاج قاسم وجاسوس» در کتابخانه شهید فتوحی شعار ورامین
به میزبانی کتابخانه عمومی شهید فتوحی شعار و با همکاری موسسه فرهنگی هنری رسول آفتاب کتاب «حاج قاسم وجاسوس» با حضور رحیم مخدومی، نویسنده اثر؛ شعله جهانگیری از نویسندگان بومی شهرستان؛ محمدرضا کریمی، رئیس اداره کتابخانههای عمومی شهرستان ورامین و حضور پر شور کودکان و نوجوانان علاقهمند به کتاب، در کتابخانه عمومی شهید فتوحی شعار شهرستان ورامین برگزار شد.
در ابتدای این نشست فرشته وفائی، مسئول کتابخانه شهید فتوحی شعار در مورد کتاب «حاج قاسم و جاسوس» و حضور نویسنده کتاب توضیحاتی بیان داشت و گفت: کتاب «حاج قاسم و جاسوس» اثری به قلم رحیم مخدومی است که از سوی انتشارات رسول آفتاب با روایتی از حاج قاسم و ویژه رده سنی کودک و نوجوان منتشر شده است.
در ادامه رحیم، مخدومی نویسنده کتاب به سوالات کودکان در مورد داستان حاج قاسم و جاسوس پاسخ داد و کودکان و نوجوانان حاضر در نشست نیز به خوانش جمعی کتاب پرداختند.
نمایشنامه خوانی از کتاب «من قاسم سلیمانی ام» در مدارس شهرستان دماوند
همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و به همت اداره کتابخانه های عمومی شهرستان دماوند، مایشنامه خوانی از کتاب «من قاسم سلیمانی ام» با همکاری اداره آموزش و پرورش در مدارس دماوند و آبسرد برگزار شد.
نمایشنامه خوانی از کتاب «من قاسم سلیمانی ام» نوشته مرتضی شاه کرم با اجرای انجمن هنرهای نمایشی شهرستان دماوند توسط حسین ناصری، کارگردان و آرمین غلامی و علیرضا مجدم، گویندگان نمایشنامه خوانی با همکاری اداره آموزش و پرورش در مدارس فاطمه شعبان دماوند، دستغیب و شهید شعبانی آبسرد و همچنین در ویژه برنامه ای در مسجد جامع دماوند به اجرا در آمد.
حسین محمدی، رئیس اداره کتابخانه های عمومی شهرستان دماوند در معرفی این نمایشنامه گفت: «من قاسم سلیمانی ام» دارای سه شخصیت محوری است که ویژگی یاران و وفاداران سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را روایت می کند.
وی همچنین خاطرنشان کرد: فرمان پذیری، ولایت عهدی و ولایت مداری از فرمانده، توجه به بیت المال و در پایان توسل و تضرع به ائمه اطهار(ع) به ویژه حضرت فاطمه زهرا(س) از مفاهیم بارز و کلیدی است که در این نمایشنامه به مخاطبان و سربازان ایشان گوشزد شده است.
آیین رونمایی و نقد و بررسی کتاب ارزشمند «هم راه» در شهرستان ری
همزمان با سالروز شهادت سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی، آیین رونمایی کتاب «هم راه»، روایتی از سیروس دهقان شیری از همراهان شهید سلیمانی با همکاری اداره کتابخانه های عمومی شهرستان ری در تالار اجتماعات کتابخانه شیخ صدوق شهرستان ری برگزار شد.
سیروس دهقان شیری، راوی و نویسنده کتاب و از همراهان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در ابتدای نشست به بیان خاطراتی از این شهید بزرگوار پرداخت و گفت: در این اثر سعی شده با قلمی ساده و به دور از تکلف ابعاد شخصیتی آن شهید بزرگوار به تصویر کشیده و خواننده با واقعیت شخصیت سردار دلها همراه شود.
در ادامه ابوالفضل درخشنده، مدرس ادبیات داستانی نیز ضمن تشکر از زحمات نویسنده کتاب گفت: کتاب اثری از واقعیت زندگی و شخصیت سردار سلیمانی است و آن خلا و فاصله ای که دشمنان با تهاجم فرهنگی بین ایشان و نسل جوان می خواهند ایجاد کنند، تلاش شده با نگارش این کتاب پر شود.
درخشنده با اشاره به فرمایشات مقام معظم رهبری اظهار داشت: باید تمامی مسئولین فرهنگی برای نزدیکی بیشتر بین شهدا و نسل جوان تلاش کنند و این باور که شهدا و مدافعان کشور، افرادی مشابه سایر افراد جامعه هستند را تقویت کرده تا جوانان آنان را دست نایافتنی و غیر واقعی تصور نکنند.
در پایان پس از شعرخوانی شاعر اهل بیت استاد عبدالمجید فرائی و تقدیر از خانواده معظم شهید زمانی نیا با حضور مسئولین از کتاب «هم راه» رونمایی به عمل آمد.
قصه گویی از کتاب «عمو قاسم» در کتابخانه عمومی علامه قطب الدین رازی
به همت اکرم محسن پور مسئول و طیبه نصیری کتابدار کتابخانه علامه قطب الدین رازی ورامین نشست قصه گویی و خوانش شعر به مناسبت سالروز شهادت سردار قاسم سلیمانی در کتابخانه علامه قطب الدین رازی ورامین برگزار شد.
در این نشست اعضای کودک کتاب «عمو قاسم» نوشته محمد علی جابری را جمع خوانی کرده و سپس به شعر خوانی کتاب «سرباز نامه» سروده افشین علا پرداختند.
برگزاری ویژه برنامه فرهنگی «سرباز زهرا(س)» در شهرستان اسلامشهر
به همت اداره کتابخانه های عمومی شهرستان اسلامشهر و با هدف پاسداشت سومین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی ویژه برنامه فرهنگی «سرباز زهرا(س)» با محوریت شعرخوانی و معرفی کتاب با حضور امین اسدی؛ معاون سیاسی، امنیتی، انتظامی، اجتماعی فرماندار اسلامشهر، شاعران برجسته شهرستان، جمعی از روسای ادارات، مسئولین کتابخانه های عمومی، علاقهمندان به شعر و اعضای کتابخانه های عمومی در سالن اجتماعات فرمانداری اسلامشهر برگزار شد.
راضیه سالاری، رئیس اداره کتابخانههای عمومی و امین اسدی، معاون سیاسی، امنیتی، انتظامی فرمانداری اسلامشهر از جمله مسئولینی بودند که در این نشست به بیان سخنرانی در خصوص ویژگی های شخصیتی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.
در ادامه این نشست سید وحید سمنانی، زین العابدین چمانی، رضا خوش تراش پسندیده و نوشین نامداری از جمله شاعران برجسته شهرستان اسلامشهر بودند که اشعار خود با موضوع سردار سلیمانی و حضرت فاطمه زهرا(س) را برای حاضرین در جمع قرائت کردند.
معرفی کتابهای «هزارجان گرامی» توسط راضیه سالاری، رئیس اداره کتابخانه های عمومی؛ «از چیزی نمی ترسیدم» توسط سهیلا آذربرا، مسئول کتابخانه شهید صارمی و «ذوالفقار» توسط شیرین خوش بیان، عضو کتابخانه عمومی اباصالح(عج) و پخش نماهنگ با موضوع سردار شهید حاج قاسم سلیمانی از دیگر برنامه های این نشست بود.
نمایشنامه خوانی «مفقود دوم» در قرچک
ام لیلا رفیع پو، مسئول کتابخانه عمومی اقبال لاهوری شهرستان قرچک با اشاره به برگزاری نشست نمایشنامهخوانی در کتابخانه عمومی اقبال لاهوری قرچک بیان داشت: با توجه به تجربه خوب برگزاری نشست های کتابخوان و استقبال مخاطبان، نشست نمایشنامهخوانی «مفقود دوم» با حضور فعال جمعی از اعضای نوجوان در کتابخانه برگزار شد.
رفیع پور افزود: در این نشست، نمایشنامه «مفقود دوم» از کتاب «من قاسم سلیمانی ام» نوشته مرتضی شاه کرم، با نقش خوانی اعضاء نوجوان در این کتابخانه برگزار شد.
مسئول کتابخانه عمومی اقبال لاهوری قرچک همچنین با اشاره به این که نمایشنامهخوانی یک فعالیت گروهی و تمرین متن خوانی و از فعالیت های ترویجی کتابخانه است، خاطرنشان کرد: این نمایشنامه توسط سارا آدینه پور در نقش مادر، هانیه مخلص آبادی در نقش علیرضا، هستی مخلص آبادی در نقش محمود، مبینا نظری در نقش جوان، مهدیس مولایی در نقش سردار سلیمانی و مهسا پرویزی در نقش راوی خوانده و اجرا شد.
رنگ آمیزی با موضوع«#من-حاج-قاسم-سلیمانی-ام» در کتابخانه عمومی پروین اعتصامی بهارستان
به همت اعظم صالحی مسئول کتابخانه پروین اعتصامی به یاد سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی؛ رنگ آمیزی با موضوع "#من-حاج-قاسم-سلیمانی-ام" با حضور تعدادی از اعضای کودک و همراهی والدینشان درکتابخانه پروین اعتصامیبرگزار شد.
در این برنامه کودکان، تصاویر زیبایی را رنگ آمیزی کرده و آن را تقدیم به روح بلند و آسمانی این شهیدوالامقام کردند.
در محفل شعرخوانی «اشک یاس» در کتابخانه مرکزی پارکشهر تهران مطرح شد؛
شاعران باید در مورد نقشهای حضرت فاطمه(س) در طول زندگیشان شعر بگویند
دبیر محافل ادبی کتابخانههای عمومی استان تهران در محفل شعرخوانی «اشک یاس» با اشاره به ابعاد و نقشهای مختلف حضرت فاطمه زهرا(س) در طول زندگانیشان، بر اهمیت سرودن شعر در این خصوص برای الگوسازی و تاثیرگذاری در سبک زندگی مردم تأکید کرد.
به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران، محفل شعرخوانی «اشک یاس» همزمان با فرارسیدن ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) به همت محفل ادبی ادارهکل کتابخانههای عمومی و با همکاری کانون خدمت رضوی شعر و ادب تهران، روز یکشنبه ۴ دیماه با حضور شماری از شاعران برجسته کشوری و جمعی از کتابداران و علاقهمندان به شعر در کتابخانه مرکزی پارکشهر تهران برگزار شد.
محمود اکرامیفر، دبیر محافل ادبی کتابخانههای عمومی استان تهران در ابتدای این محفل با مهم دانستن شعر آیینی و تاثیر آن در الگوسازی زندگی و خط مشی مردم، بیان داشت: ما زندگی کردن این بزرگواران را خوب بیان نکردهایم؛ به تمام دوستان شاعر پیشنهاد میکنم تا شخصیتهای بزرگی همچون حضرت فاطمه(س) را در نقشهای مختلفشان همچون: مادر بودن، دختر بودن و سایر شرایط مختلف زندگی دیده و در مورد آن نقشها شعر بگوییم تا بتوانیم الگوسازی خوب و تاثیرگذاری برای سبک زندگی و فکر مردم داشته باشیم.
گفتنی است علیاکبر فرهنگیان، مصطفی محدثی خراسانی، محمدجواد شاهمرادی، عبدالرحیم سعیدیراد، محسن چایچیان، سیدجلال عرفانیان، نصیبا مرادی، سمانه رحیمی، زهرا غفاری و مهرناز ناصرزاده از جمله شاعرانی بودند که در این محفل ادبی به شعرخوانی در وصف حضرت فاطمه زهرا(س) و پاسداشت مقام زن پرداخته و مطالبی نیز در اهمیت شعر آیینی بیان کردند.
در ادامه علیاکبر فرهنگیان در این محفل، این دو غزل را برای حاضرین خواند:
عشق در قاموس ما حب خداست
عاشق او از تعلق ها جداست
او اسیر نان و جان و نام نیست
در تب وصل خدا آرام نیست
مثل طوفان شو که آرامت کند
تا شراب وصل در کامت کند
شیعه طوفانی است شیعه بی قرار
شیعه بارانیست چون ابر بهار
روضه ها بر قلب خنجر می شود
ابر میبارد سبک تر میشود
روضه خوان نقل روایت می کند
شیعه با اشکش زیارت می کند
دفترم با دل تبانی میکند
شعر اینجا روضه خوانی میکند
ماجرا این است قدری زود بود
دود بود و دود بود و دود بود
شعله آوردند و بر در ریختند
از قناری در قفس پر ریختند
مادرم پشت در این خانه سوخت
شمع را را خاموش کن پروانه سوخت
میخ جای بوسه احمد نشست
بار شیشه پشت در بود و شکست
*****
باز بی حوصله ام سر به سرم نگذارید
پر ز خشم و گله ام سر به سرم نگذارید
گله از سستی افکار عوام است مرا
لال ماندن وسط جنگ حرام است مرا
باز انگار به تکرار رسیدیم رفیق
غیر تکرار ز اعصار ندیدیم رفیق
قصه تکراری و تاریخ همه تکرار است
قصه تیغ طبیب و بدن بیمار است
متن تاریخ پر از غفلت مردم شده است
خوب پیداست که هشیاریشان گم شده است
جامه ی غیرتمان آب نرفته است رفیق
شعر بیداریمان خواب نرفته است رفیق
مهر بر لب مزن ای دوست تعلل کافیست
هرزه حرّاف شده گرم جهالت بافیست
مصلحت نیست که هر واقعه تکرار شود
سگ ولگرد در آبادی ما هار شود
چون عفونت که به بیمار تمایل دارد
طبع کفتار به مردار تمایل دارد
چون کشاورز که در شخم زدن مشغول است
فکرِ زنباره به آزادی زن مشغول است
گرگ ها با رمه ها وارد صحبت شده اند!
ظالمان مدعی صلح و عدالت شده اند!
عجبا! باعث هر سوگ و نوید شادی!
برده داران نوین مدعی آزادی!
گرگ ها توبه نمایند و تو باور؟ هرگز
کرکس و واهمه ی جان کبوتر؟ هرگز
فهم این شعبده ها لنگ تعقل نشود
صوت گنجشک که با رنگ چو بلبل نشود
گر چه این صحنه پر ساحره برپاست هنوز
چاره شعبده ها در کف موساست هنوز
محمدجواد شاهمرادی نیز حاضرین را مهمان این غزل کرد:
همین که سایهسار باغبان از بوستان کم شد،
زمستان با لهیبی ناحوانمردانه توأم شد
زمستان در نزد، در را شکست و کند و آتش زد
صدای نالهی لولای در، داغ مجسم شد
سخن در پرده باید گفت، اما باز باید گفت
که سرما غنچهای را زد، که پردیسی جهنم شد
همه دیدند و فهمیدند و چشم از شرم برچیدند
که برگ از باد سیلی خورد و سروی از کمر خم شد
خزان آتشبیاری کرد و غیرت بردباری کرد
که دندان بر جگر لغزید و خون بر زخم مرهم شد
همین سرنیزه فردا منبر قرآن صامت بود
همین شبخند فردا برق تیغ ابنملجم شد
همین دستی که اینجا معجری را برکشید از سر،
حریص حلقهی گوش اسیران محرم شد
همین آتش که اینجا چادری را و دری را سوخت،
در آنجا خیمهسوز اشرف اولاد آدم شد
ز ما بگذر خداوندا، ولی مگذر از آن قومی
که از بیدادشان چشمان ما مانند زمزم شد
خدا را شکر این ابیات را از آن شبی دارم
که پیمان دلم با اهل بیت عشق، محکم شد
مصطفی محدثی خراسانی نیز این غزل را برای محفل شعرخوانی «اشک یاس» انتخاب و قرائت کرد:
شبهای هجر بی تو به پایان نمیرسد
نوبت به صبح خلقت انسان نمیرسد
قالو بلی، تبسم گلهای باغ توست
بی مهر تو، الست، به پیمان نمیرسد
در ابرهای بغض نهان است راز عشق
این بغض تا همیشه به باران نمیرسد
آن آتشی که حافظ از آن گفت عشق توست
بی عشق، جان به جلوه جانان نمی رسد
چشمان توست راه گشایش به آسمان
وقتی مجال پر، به شهیدان نمی رسد
باید بپرسد از تو طریق عروج را
ورنه سر حسین به سامان نمیرسد
مهریه تو آب، ولی روز واقعه
بر وارث تو قطرهای از آن نمیرسد
آنک عبا و، چادرت اینک، کسای ماست
در این حرم گزند به قرآن نمیرسد
آئینه ولای تو را تا غبار هست
کفر زمین به آیه ایمان نمیرسد
خصم علی به گور برد حسرت زوال
تو کوثری، کثیر به پایان نمیرسد
محسن چایچیان نیز این شعر را برای حاضرین خواند:
به عشق ناز نگاهت، دوباره می آیم به ذکر نام و سلامت، دوباره می آیم اگر چه بار گناهان، خمیده پشتم را به سوی باب نجاتت، پیاده می آیم به عرش با اجازه تو، می نهم پا را به بر عمود تو من، با شماره می آیم به عشق رافت تو، بی گدار زدم بر آب امید ماه نگاهت، دوباره می آیم به صوت غمزده لیلا، که پر شده صحرا و حرکت بی جان گاهواره می آیم صدای آب می آید، به هر طرف نگرم ز شرم اصغر تو از کناره می آیم هنوز می چکد آبی، ز مشک خالی من به بال سرخ شفق، از شراره می آیم نشان پای رقیه، بجویم از هر سو به صوت العطشش سوگوار می آیم کشد چو عشق تو ما را، به چشمه خورشید منی که هیچ نباشم، ستاره می آیم ز خاک پاک نجف، تا خیام ثارالله حرارتی است به دل، چون گدازه می آیم زراه لطف به "محسن" چو میکنی احسان ز هر کجا که بلغرم، به جاده می آیم
نصیبا مرادی نیز در بخش دیگری از این محفل، این شعر را از میان کارهایش برای حاضرین خواند:
بی تو جز غصه ها همدمی نیست
رو مپوشان که نامحرمی نیست
جز غم چشم تو ماتمی نیست
بی تو ماندن که درد کمی نیست
یا خودت با خودت راهی ام کن
یا بمان باز همراهی ام کن
کو صدای دعای شبانه؟
بارش ربنا، دانه دانه
بر سر مردم این زمانه
مادر عاشق اهل خانه
باز برخیز و ما را دعا کن
لطف در حق همسایه ها کن
نه فقط این دل عاشق من
نور خورشید و ماه از تو روشن
از نفس های تو باغ، گلشن
علت کائناتی تو حتما
لب گشا و بگو راز خود را
راز خلقت، سرآغاز خود را
کوچه ها سایه ات را که دیدند
از حیایت خجالت کشیدند
نخل ها قصه ات را شنیدند
پیش قد قامت تو خمیدند
لشگر بی سپاه ولایت
جانفدای علی! جان فدایت
ماجرای در و آتش و دود
مایه ی ننگ دنیای دون بود
بعد تو قلب گیتی نیاسود
تا ابد! تا همان روز موعود
منبر نور آنجا مهیاست
برفرازش فقط نام زهراست
سمانه رحیمی نیز در بخش پایانی این محفل، این شعر را خواند:
این ناله ها ی غمزده از خانه ی که بود؟
شب آیه آیه سوره معراج می سرود
از قلب زخم خورده ی بانوی آسمان
از بی قراریِ دلِ دریا تبارِ رود
در خانه ی علی چه خبر شد که باز هم
دست فرشتگان خدا عنبر است و عود؟
دوشیزگان پرده نشین را صدا کنید
خاتون آب و آینه در آتش است و دود
روح عفیف و لوح عقیق وجود او
روشنگر زمین و زمان بود در سجود
آه از شبی که قلب زمین درد می کشید
آه از شبی که صورت ریحانه شد کبود
تصویر یاس پر پر پهلو شکسته ای
بر یکصد و ده آینه گویا نشسته بود
افلاکیان به رسم ارادت رسیده اند
بر اهل بیت تسلیت و بر نبی درود
زینب حزین و خسته به مادر نگاه کرد
اندوه را از آینه ی چشم خود زدود
باید قوی تر از همه باشد همیشه او
صحرا، عطش، اسارت و سرنیزه و عمود
زینب برای خواهر غمدیده مادر است
سنگ صبور و سایه ی مهر برادر است
سیدجلال عرفانیان نیز در این محفل، شعری با مطلع «جمع شاعران همه غیرتی اند» را برای حاضرین خواند
ویژهبرنامه «عقیق سرخ» در کتابخانه مرکزی پارکشهر تهران
ویژهبرنامه «عقیق سرخ» همراه با رونمایی از کتاب «سلیمانی عزیز ۲» و اجرای نمایشنامهخوانی به همت ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران و با همکاری انتشارات حماسه یاران با حضور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور در سالن آمفیتئاتر کتابخانه مرکزی پارکشهر تهران برگزار شد.