محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی

در پی منویات و تاکیدات مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم حمایت از گسترش جریان‌های اصیل زبان و ادبیات فارسی در بین مردم، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور با همراهی جمعی از شاعران پیشکسوت و استادان عرصه شعر و ادب، نسبت به تشکیل و راه‌اندازی محافل ادبی در سراسر کشور، با محوریت کتابخانه‌های عمومی استان‌های مختلف و هدایت شاعران و پژوهشگران مطرح هر استان، اقدام کرد.
این اقدام با هدف نهادینه کردن فرهنگ مشارکت عمومی برای انجام فعالیت‌های ادبی در کتابخانه‌ها و تمهید زمینه اعتلای آن، تقویت و راه‌اندازی محفل‌های ادبی در کتابخانه‌های عمومی برای ایجاد انگیزه نسبت به شعر و ادبیات فارسی و همچنین ساماندهی نیروهای متعهد و متخصص ادبی به منظور ایجاد تحول فرهنگی در خدمات کتابخانه‌ها انجام شد.

در ویژه برنامه «جان فدا» در شیراز عنوان شد؛

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

برنامه جان فدا در شیراز

عبدالرضا لطف اللهی ادیب و پژوهشگر فارس در برنامه «جان فدا» در شیراز با اشاره به اینکه جنگ و شهدا بر گردن شعر و شاعران حق بسیاری دارند، بر کمک‌های فراوان شخصیت شهید قاسم سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر تأکید کرد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان فارس، ویژه برنامه «جان‌فدا» همزاه با رونمایی از سه دفتر غلامرضا کافی همزمان با سومین سالروز شهادت سردار قاسم سلیمانی با حضور روح الله منوچهری، مدیرکل کتابخانه های عمومی فارس، مسئولان شهرداری صدرا، عبدالرضا لطف اللهی، احد ده بزرگی، غلامرضا کافی، عبدالرضا قیصری و جمعی دیگر از شاعران فارس در سالن کتابدار کتابخانه عمومی رئیسی اردکانی شیراز برگزار شد.

مدیرکل کتابخانه های عمومی فارس در این نشست با گرامیداشت یاد سردار دلها عنوان کرد: در کتابخانه های عمومی برنامه ریزی  برای پاسداشت مکتب حاج قاسم انجام شده است. ما وظیفه داریم که اهداف و آرمان های شهدا را در حوزه فرهنگ ایثار و شهادت منتقل کنیم.

وی گفت: کتابخانه‌های عمومی فارس با هدف گرامیداشت یاد شهید قاسم سلیمانی و توجه به آرمان های این سردار ملی میزبان بیش از ۴۰۰ برنامه فرهنگی ترویجی کتاب‌محور هستند.

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

عبدالرضا لطف اللهی، نویسنده و پژوهشگر ادبی در نقد و ارزیابی آثار غلامرضا کافی با اشاره به اینکه کافی از شاعران موفق فارس است، عنوان کرد: بعد از انقلاب اسلامی، اولین انجمنی که تاسیس کردیم انجمن ادبی شاعران انقلاب اسلامی بود که در دهه هفتاد افتتاح شد.کافی از آن زمان در این عرصه وارد شد. شعر کافی، شعری شاخصی است و امضای خود را دارد. برای اینکه سروده ها به شعر تبدیل شود، شاعر باید گذرگاه هایی را طی کند تا کلام او به عرصه شعر برسد و غلامرضا کافی این مسیر را پیموده است.

وی با بیان اینکه ذهن شاعر آهنگین است و شعر او طنین دارد، افزود: خلاقیت در شعرهای دکتر کافی وجود. تنوع موضوع و قالب ها یکی دیگر از ویژگی های شعر اوست. او در قالب ها، موضوع ها و روایت های مختلف شعر سروده است. برخی از مضامین قدیمی و کلاسیک در  شعر او بروز می کند و شعر به باستانی گرایی نزدیک می شود. هرچند کافی در این کار موفق است، اما گاهی افراط می کند و همگانی بودن شعر را از دست می دهد.

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

لطف الهی اضافه کرد. نوجویی و تجربه گرایی از دیگر ویژگی های این شاعر است تا به فضای دلخواه خود نزدیک تر شود . این خصلت سبب شده اشعار و کتاب ها او همواره یک گام به جلو باشد.

این پروژهشگر ادبی در ادامه با اشاره به شعر جنگ و مقاومت عنوان کرد: دهه شصت در تاریخ شعر فارسی اهمیت بسیاری دارد؛ جنگ و شهدا بر گردن شعر و شاعران حق بسیاری دارند. جنگ در دامن خود شاعران فراوانی را پرورش داد. شهدا شعرپرور بودند. پس از جنگ نیز این رخداد ادامه یافت. برای مثال شخصیت شهید سلیمانی به شعر بسیار کمک کرده است. پس از شهادت ایشان می بینیم که چه پدیده های شاعرانه ای بروز یافت.

وی با بیان اینکه کافی در کتاب «دیواوژن» در چندین شعر به شعرای دهه شصت نظر داشته است، اضافه کرد: در عرصه شعر عاشورایی و آیین هم کافی چهره ای شاخص است. او همچنین در موضوع های اجتماعی و عاشقانه و آزاد و حماسه نیز اشعاری فاخری دارد.

احد ده بزرگی، شاعر آیینی فارس نیز در این نشست با اشاره به حرکت شاعران شیراز در نهضت ترکیب سازی گفت: در اوایل دهه شصت برای اشعار آیین و انقلابی اهمیتی چندان قایل نبودند، لازم بود که حرکتی انجام دهیم. لذا در سه حیطه اسطوره های ملی، اسطوره های مذهبی و مقوله های عرفانی این نهضت شروع شد و افراد بسیاری از این حرکت استقبال کردند.

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

وی افزود: عشق، عاطفه، اندیشه و ساختار سازنده شعر هستند که به اعتقاد من، نقش عشق و عاطفه در این میان بیشتر است؛ هرچند شعر اگر از اندیشه جدا باشد به جایی نمی رسد.

ده بزرگی با بیان اینکه برای ثبت تاریخ ادبیات در فارس به پرورش شاعران توانا نیاز داشتیم، گفت: خوشبختانه ادیبان توانمند در حوزه قصه، شعر ، ترانه و نوحه و ... در فارس وجود دارند و کافی علمدار نهضت اشعار فخیم در ادبیات معاصر فارس است.

عبدالرضا قیصری، شاعر شیرازی نیز در این نشست با اشاره به اشعار کافی گفت: غلامرضا کافی، استاد بخش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شیراز است و در فضای دانشگاهی همواره از بیان علمی متقن سخن می گوید. لذا شعر کافی در استخوان بندی و درست بودن ساختار به سبب علم و احاطه شاعر به حوزه ادبیات و زبان فارسی است.

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

این طنزپرداز ادامه داد: کتاب های فاخری از ایشان در جامعه ادبی منتشر شده است که برخی از آن ها مرجع درسی دانشجویان رشته ادبیات پایداری است. فارس نه تنها در تولیدات ادبی سرآمد است بلکه به یمن حضور دکتر کافی و اساتید دیگر پژوهش های ادبی و تولید متون علمی در حوزه ادبیات این شأن برای استان وجود دارد.

به گفته وی غلامرضا کافی در حوزه آموزش ادبیات پایداری و انقلاب اسلامی و تولید محتوای علمی در این حوزه پیشتاز است.

گفتنی است در ادامه این دیدار از سه دفتر شعر غلامرضا کافی با عناوین «دیو اوژن»، «سوغات هند» و «عمنون کنگ» رونمایی شد. همچنین جمعی از شاعران شیرازی به شعر خوانی پرداختند.

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

 غلامرضا کافی:

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

 نامت بلند باد که هستیم سر بلند.     

نامی که نیست جز همه با کَرّ و فَرّ بلند

از نام توست رایحه-گردان نسیمِ مَجد

 این عطرِ خوش که هست به هر بام و در بلند

طبعت اگرچه صندلیِ جاه را ندید،

گامت ولی به هِیمنه-گاهِ خطربلند

سالی گذشت، بی تو جهان رویِ خوش ندید

هیهایِ مرگ بود به هر بوم و بَر بلند

 سالی گذشت و باز جهان در خَم ِ بلاست

یعنی نکرده از غم داغت، کمر بلند

 طوفان دَمید بر تنِ خاک، آن سِتُرگ-داغ

آشوب شد ز خاوَر و از باختَر بلند

هان هان! که در نشست به چشمِ تمامِ خَلق

دودی که شد ز مشهدِ آن نخلِ تَر بلند

 

تُو خالیَ است طبلِ ستم،  عجزِ بارز است:

آن جا که هست نعره ی توپ و تَشَر بلند

سبزیم و جاودانه، اگر چند بشکنیم     

نه گفته ایم ما به تَبارِ تَبَر بلند

ای رود رود، جاریِ اشکت به نیمه شب

ای های های، گریه ی تو هر سَحر بلند

چشمِ عقاب با همه ی اوج، سر به زیر

طبعِ پلنگ با همه زیر و زَبَر بلند

افسانه شد شکوهِ سلحشوریِ عرب

ای پارسایِ پارسیِ قومِ سر بلند

فتح الفتوح کرده ای از شام تا عراق

نامت مباد جز همه با کَرّ و فَرّ بلند

 «نَفسِ زَکیّه» در خبرِ مُعتبَر تویی

عطر ظهور هست هم اَز آن خبر بلند

دیگر شد از تو رسمِ سلیمانیِ شُکوه

بَستی به گردباد، رکابِ ظَفَر بلند

 قَد می کشد به ذوقِ تو اَندامِ واژه‌ها

زان رو شد این چَکامِه-غزل مختصر بلند

نه نه  که شعر نیست چُنین پاره ی لَهیب

شَرشورِ ناله ای است که شد از جگر بلند

مُشکوی توست رشکِ سلیمان، به باغِ خُلد

طاقِ سَرا مُشَعشَع و درگاهِ دَر بلند! 

 

حسین کیوانی:

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

مثل دریای عشق طوفانی

در دل آسمان خوبی ها

مثل یک کهکشان نورانی

از تبار ابوذر  وعمّار

مثل سلمان زنسل ایرانی

در شب شعر عشق وآیینه

خندها یش پر از غزل خوانی

کوه ایثار بود وکشتی نوح

در سراشیبی پریشانی

مثل رستم پر از حماسه وعشق

از دیار کویر  و  کر مانی

همچو آرش کمان گرفته به دوش

فاتح مرز های تورانی

از زبان خدا سخن می گفت

مثل آیات سبز  رحمانی

با هجوم  دوباره ی نامش

خصم می رفت رو به  ویرانی

هرگز از یادها نخواهد رفت

آن  شکوه  بلند کیهانی

ریشه در ابرها وباران داشت

و هوایش همیشه  بارانی

و شهادت دقیق گلچین کرد

ساعت یک وبیستِ پایانی

کاش دنیا پر از غزل می شد

مثل حاج قاسم سلیمانی

 

 

فاطمه فاضلی:

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

خدا آسمان را, زمین را, زمان را

برایِ تو خالق شده، این جهان را

تو والاترین هدیه ی سرنوشتی

که اَبتر لقب داده آن جاهلان را

سجایایِ اخلاقی ات درس تاریخ

حجاب تو عطراست روح و روان را

چه شب ها که تا نیمه در سجده ی خود

دعا کرده ای هر نفس مردمان را

تو بانوی القابِ قدس خدایی

بتولی که سرچشمه شد خاندان را

زکیه, رضیه, وَ اُمِ ابی ها

افق های نور است این نردبان را

چه بخت بلندی علی داشت, آری

که شد حلقه در دست کوثر نشان را

تو همسر, تو دختر.... تو غوغایِ عشقی

همان زن که زینت شده کهکشان را

در این اوج غلیانی شاعر عشق_

که لبریزِ یک آن شد وُ ناگهان را_

دعایِ تو را سخت کم دارد آری

دعایِ تو وُ لطفِ صاحب زمان را

نگاه من وُ بخششِ دست هایت

چه زیبا نموده است رنگین کمان را

خدا هرچه در آسمان وُ زمین است

به پاس تو، خالق شده این جهان را

 

 

محمد محمدی رابع:

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

به نام پاک خداوندگار آزادی

سلام! مردم چشم‌انتظار آزادی!

کنام کاوه‌ی آهنگر است این پهنه

مدار پاکی و نصف‌النهار آزادی

چنان مباد، درفشش به دست ضحاکان

مباد سهم ستم، افتخار آزادی!

مباد بوسه‌ی اهریمنان به‌ شانه‌ی ما

مباد حسرتمان بر مزار آزادی

مباد گرگ که در پوستین بره شود

مباد اهرمن آموزگار آزادی

مباد تخم مغیلان به باغمان افتد

مباد شوره شود کشتزار آزادی

زمانه‌ایست که زنجیر هم به نوبه‌ی خود

درانده‌است گلو با شعار آزادی

زمانه‌ای که ز قلاده رسته استبداد

به تاخت می‌رود اما سوار آزادی

میان گله شنیدم صدای گرگی را

که می‌کشید ز آغل، هوارِ آزادی

به‌نام صبح، به‌دستان شبروان ای دوست!

مباد شام سیه، روزگار آزادی

مباد بستنِ غیری برای رستن‌مان

مباد شیوه‌ی‌مان شرمسار آزادی!

به‌هوش! هرزه نروید میان سوسن‌ها

به‌دور باد خزان از بهار آزادی!

بریده باد زبانی که هرز می‌گوید

مباد هاویه در سایه‌سار آزادی

فریب و خدعه و نامردی‌اش نباشد راه

چنین مباد خروج از مدار آزادی

اگرچه نیش ستم بی‌قرارمان کرده

خوشا به ماندن‌مان بر قرار آزادی

خدا نیاورد آن روز را که روبه پیر

سرود فتح بخواند کنار آزادی

مباد گرم شدن با اجاق همسایه

کجاست آتش‌شان داغدار آزادی؟

«به بام اجنبیان عاجزانه پر نکشیم»

خوشا اسیری‌مان در حصار آزادی

به هر پرنده نگوییم در قفس چونیم

کجاست گوش زغن رازدار آزادی؟

«غلام همت آنم که زیر چرخ کبود»

تعلقش به وطن بود و کار آزادی

میان این‌همه عطری که حبس در شیشه‌ست

خوشا به رایحه‌ی مشکبار آزادی

در این شبی که سرود سپید خوانده سحر

سر آید از شفقم انتظار آزادی

بریزد از رگمان، باده باده وقت خروش

بدل به نیل شود جویبار آزادی

هرآنچه سرخی نور از شفق برون ریزد

ز خون ماست، تمامش نثار آزادی!

 

خدیجه حلیمی:

شخصیت شهید سلیمانی به شعر و ادبیات معاصر بسیار کمک کرده است

زنگ انشا رسیده بود از راه

دفترش مثل روز روشن بود

یادش آمد که پای تخته سیاه

گل‌ به گل اسم عید و گلشن بود

 

یادش آمد معلّمش ‌پرسید

عید امسالتان چگونه گذشت؟

از هیاهوی بچه‌ها پر بود

ناز اشکی که روی گونه گذشت

 

از شلوغیِ قم به مشهد تا

یزد و شیراز و اصفهان و خزر

همه گفتند، آخرش هم گفت:

دختری، قصه از مزار پدر...

 

تب که مهمانِ چشم‌هایش بود

بر دلش غم رسیده بود آن روز

یک پلاک از مدافعانِ حرم

روی کاغذ کشیده بود آن‌ روز

 

-دست من گر چه سرد و لرزان است

مثل فوّاره غرق بارانم

برف باریده روی موهایم

اینکه کوهی همیشه گریانم

 

آه! از بغض بی پدر بودن

خواب‌هایی که غرق لالایی است

دردِ افتاده در صدایی که

موج همراه شهر تنهایی است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۹
دبیر محافل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی